کتاب وب : بزرگترین رسانه و فروشگاه کتاب به زبان فارسی در وب

در این وب سایت به نقد و برسی کتاب ها خواهیم پرداخت

کتاب وب : بزرگترین رسانه و فروشگاه کتاب به زبان فارسی در وب

در این وب سایت به نقد و برسی کتاب ها خواهیم پرداخت

۱۲ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

•    نامِ آقای نویسنده  : فیودور داستایوفسکی

اگر شما هم مثل من نمی‌دانید که تلفظ دقیق اسم این نویسنده چیست، پس جای درستی قرار دارید. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در خرید کتاب‌های این مرد روسی با اسامی مختلفی از ترجمه‌ی نامش مواجه شده باشید: «داستایوفسکی»، «داستایوفسکی » و «داستایِوسکی» و..... در این مقاله به معرفی کامل این نویسنده بزرگ روس تبار و بررسی آثارش خواهم پرداخت.


آقای داستایوفسکی!

کسی که نامش در تاریخ ادبیات روسیه می‌درخشد و همه‌ی ما حداقل یک بار اسمش را در زندگی‌مان شنیده‌ایم. فیودور میخایلاویچ دوستایِوسکی که در ادبیات روسیه یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان است، در 11 نوامبر 1821 متولد شد.  او به خلق شاهکارهایی معروف است که در آن‌ها شخصیت‌های اصلی داستانش را از نظر روانشناسانه مورد بررسی قرار می‌دهد و تلاش می‌کند تا با نگاهی عمیق و دقیق این شخصیت‌ها را از منظر روانشناسانه مورد بررسی قرار دهد.

 توصیه می‌کنیم یکی از کتاب‌های او را بخرید و شروع به خواندن کنید. شک نکنید که این نویسنده‌ی اهل روسیه به خوبی می‌تواند به یکی از نویسندگان محبوب شما تبدیل شود. پس در خرید کتاب‌های او خجالت را کنار بگذارید و به یکی از اسامی رایج او را صدا بزنید. بالاخره کسی پیدا می‌شود که اثری از فیودور داستایوفسکی تقدیم‌تان کند. 
 

فیودور داستایوفسکی

معروفترین کتاب های داستایوفسکی :

مشاهده همه کتاب های این نویسنده در سایت کتاب وب

 

     


 

 

 

 

    سال‌های زندگی فیودور داستایوفسکی 


فیودور داستایوفسکی فرزند دوم خانواده‌‌ بود. پدری پزشک داشت و مادرش، دختر یکی از بازرگانان اهل مسکو بود. فیودور ده ساله بود که پدر و مادرش مزرعه کوچک و دل‌انگیزی را در نزدیکی مسکو خریداری کردند. این مزرعه که در شهر تولا قرار داشت مکانی شد تا خانواده‌ی داستایوفسکی تابستان‌های خود را در آن سپری کنند. 
در سال 1834 بود که فیودور داستایوفسکی به همراه برادر خود برای تحصیل راهی مدرسه‌ای شبانه روزی شد و سه سال از عمر خود را در آن سپری کرد. 


پیش از 20 سالگی


فیودور 15 ساله بود که مادر خود را از دست داد. در همین سال بود که توانست امتحانات ورودی دانشکده‌ی مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر بگذارد و در نهایت در ژانویه 1838 وارد دانشکده نظامی شد. خبرهای بد فیودور داستایوفسکی را رها نمی‌کرد. در تابستان هجده سالگی، یعنی در سال 1839 بود که او با خبر درگذشت پدرش مواجه شد. 


 دهه‌ دوم زندگی


این نویسنده‌ی نام‌آور روسی در سال 1843 از دانشکده نظامی فارغ‌التحصیل شد و بعد از آن توانست برای خود شغلی در اداره‌ی مهندسی وزارت جنگ دست و پا کند. فیودور ولخرج بود، طوری که تا تابستان 1844 سهم ارث پدری‌اش را به پایان رساند. ارتش و کار در وزارت جنگ چیزی نبود که بتواند فیودور داستایوفسکی را راضی نگه دارد. در نتیجه از ارتش استعفا داد و برای گذران زندگی دست به ترجمه زد. ابتدا اثری از بالزاک: اوژنی گرانده. و در ادامه تصمیم گرفت تا دست به قلم شود و بنویسد. 
 

فیودور داستایوفسکی


.  نویسندگی 

 

در زمستان سال 1845 داستایوفسکی رمان کوتاه بیچارگان را به رشته‌ی تحریر درآورد. او که بدین وسیله توانسته بود وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ سن‌پترزبورگ شود، حالا برای خود شهرتی کسب کرده بود. نوشتن را ادامه داد و طی دو سال بعد داستان‌های همزاد، آقای پروخارچین و زنِ صاحبخانه را به روی کاغذ آورد. 

 

.    زندان و مجازات

فیودور داستایوفسکی در محافل سوسیالیستی حضور پررنگی داشت. در یکی از همین محافل بود که توسط یک جاسوس پلیس به مقامات امنیتی روسیه معرفی شد و پلیس مخفی در روز 22 آوریل 1849 او را به جرم براندازی حکومت دستگیر کرد.
حکم او در دادگاه نظامی «اعدام» اعلام شد. اما این حکم در 19 دسامبر مشمول تخفیف شد و به چهار سال زندان در سیبری و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت. اما همه چیز همین‌قدر آرام پیش نرفت. حکومت تزاری برای نشان دادن قدرت خود فیودور و دیگر زندانیان را در برابر جوخه‌های آتشِ نمایشی قرار داد. در نمایشی که با دقت طراحی شده بود، در صبحِ روز 22 دسامبر 1849، داستایوفسکی و سایر زندانیان را به میدان رژه پادگان آوردند. همه چیز برای اعدام آماده بود. جرایم و مجازات  قرائت شد. کشیشی  از آن‌ها خواست به خاطر گناهانشان طلب بخشش کنند. سه نفر از این زندانیان را به چوبه‌ها بستند تا برای اعدام حاضر شوند. طبل‌ها به صدا درآمد و درست در آخرین لحظات این مراسم ساختگی جوخه‌‌ی آتش، تفنگ‌های خود را بر زمین گذاشت. تجربه‌‌ی شخصی داستایوفسکی از قرار گرفتن در آستانه مرگ زمینه ساز خلق آثار بزرگی شد. او درباره‌ی این تجربه در جایی گفته است: «به خاطر ندارم که در هیچ لحظه‌ی دیگری از عمرم به اندازه‌ی آن روز خوشحال بوده باشم.»
 

 

دهه‌ سوم زندگی

 


.    آزادی، ازدواج و سایه‌ی مرگ


فیودور 33 ساله بود که از زندان آزاد شد. او حالا باید دوره‌ی مجازات دومش را در لباس سرباز عادی می‌گذراند. فیودور داستایوفسکی را به عنوان مأمور خدمت در گردان هفتم پیاده‌نظام سیبری به سمیپالاتینسک اعزام کردند. در همین سال‌ها بود که او در نهایت بعد از دو سال عشق جان فرسا، در فوریه 1857 با زنی به نام «ماریا دیمیتریونا» ازدواج کرد. در این سال‌ها فیودور مشغول نوشتن بود، از روزنامه‌نگاری تا داستان‌ خواب عمو جان. 
 

فیودور داستایوفسکی

 


دهه‌ چهارم و پنجم زندگی


.    سایه‌ی مرگ و خلق آثار بزرگ


سایه مرگ همچنان بر زندگی فیودور داستایوفسکی حکم فرما بود. او در ژوئیه 1864 برادر بزرگش را از دست داد و در آوریل همان سال معشوقه‌اش ماریا دیمیتریونا را. دو سال بعد بود که فیودور داستایوفسکی اثر بزرگ خود با نام جنایت و مکافات را نوشت. توصیه می‌کنیم که برای خرید کتاب جنایت و مکافات به سراغ ترجمه اصغر رستگار بروید. البته که ترجمه گرانقدری از حمیدرضا آتش برآب نیز به تازگی روانه بازار نشر شده است. خواندن این ترجمه نیز خالی از لطف نیست. 
فیودور داستایوفسکی در همان سال 1866 بود که دست به کار نوشتن رمان قمارباز شد. آن هم در 26 روز! این کار به کمک دستان توانمند آنا گریگوریونا انجام شد. کسی که فیودور در سال 1867 با او ازدواج کرد و سپس به همراه او عازم اروپا شد. 

رمان قمار باز در ایران با ترجمه‌های زیادی منتشر شده است. می‌توانید لیست این ترجمه‌ها را در اینجا ببینید.

 

.    تولد فرزندان و جریان جاری نوشتن


در فوریه  1868 بود که نخستین فرزند فیودور داستایوفسکی به دنیا آمد. «سوفیا داستایوفسکی » که سه ما بیشتر زنده نماند.  فیودور در ژانویه 1869 نوشتن کتاب ابله را در فلورانس به پایان رساند و پاییز همان سال بود که کتاب همیشه شوهر را در درسدن نوشت. دختر دوم فیودور داستایوفسکی به نام «لیوبوف» در سپتامبر 1869 چشم به جهان گشود. فیودور در ژانویه 1871 کار نوشتن کتاب جن‌زدگان را به پایان رساند و در تابستان همان سال بود که  «فدیا» پسر فیودور داستایوفسکی به دنیا آمد. و در نهایت آخرین فرزند او با نام «آلیوشا داستایوفسکی » در اوت 1875 متولد شد؛ اما دیری نپایید که در سه سالگی بر اثر حمله صرع از دنیا رفت. 

 

فیودور داستایوفسکی
 


•    مرگ


در نوامبر 1880 بود که داستایوفسکی انتشار کتاب برادران کارامازوف را به صورت پاورقی در یکی از نشریات روسی آغاز کرد. گمان می‌رفت که این کتاب بخش اول یک سه‌گانه باشد، اما فیودور داستایوفسکی چهارماه پس از انتشار این کتاب، بر اثر خون‌ریزی ریه درگذشت.
 

معرفی آثار فیودور داستایوفسکی

  • رامتین کریمی
  • ۰
  • ۰

در ادامه معرفی و بررسی کتاب درباره معنی زندگی از ویل دورانت این بار بخش‌و جملاتی از این کتاب را برای شما انخاب کرده‌ایم که اگر فرصت خواندن کتاب را نداشتید یا به هر دلیل خواستید به بهترین و پربارترین جملات کتاب دسترسی داشته باشید بتوایند با یک مطالعه مختصر، این جملات را در ذهن خود ماندگار کنید. 

 

جملاتی از بخش اول کتاب درباره معنی زندگی : توضیحات ویل دورانت در خصوص مسائل مربوط به حقیقت وجود انسان

 

ویل دورانت در ابتدای کتابش چند فصلی را به تشریح مسائل مرتبط با حقییقت وجودی انسان اختصاص داده است. او در این فصل ها که  اینگونه نامگذاری شده‌اند: مسئله و دین، مسئله و علم،مسئله و تاریخ،مسئله و آرمانشهر و خودکشی و عقل، به شکلی مایوسانه حقایق تلخی را بیانی جذاب و گیرا برای ما بیان می‌کند تا اهمیت موضوع مورد بحثش را بهتر و عمیق‌تر درک کینم.

بزرگترین اشتباه در تاریخ بشر، کشف حقیقت بود. کشف حقیقت، ما را آزاد نکرد مگر از پندارهایى که تسلى مان مى دادند و از قیدهایى که ما را حفظ مى کردند. کشف حقیقت ما را خوشبخت نکرد، چون حقیقت زیبا نیست و شایستگى آن را ندارد که با این همه شور و اشتیاق دنبال شود. حالا که به آن نگاه مى کنیم حیرت مى کنیم که چرا اینقدر براى یافتنش بى تاب بوده ایم چون هر دلیلى براى وجود داشتن را از ما گرفته است به جز لذت هاى لحظه اى و امید ناچیز فردا را.

 

هیچ کس حق ندارد اعتقاد بورزد، مگر آنکه شاگردىِ شک را کرده باشد.

 

صرفا جنگ هاى بزرگ نیستند که ما را در بدبینى فرومى برند، چه برسد به افسردگى اقتصادى این سال هاى اخیر. ما در اینجا با چیزى به مراتب عمیق تر از کاهش ثروتمان یا حتى مرگ میلیون ها انسان مواجه ایم؛ این، خانه ها و خزانه هاى ما نیستند که خالى اند، “قلب” هاى ماست که خالى است. دیگر، اعتقاد داشتن به عظمت و بزرگى پایدار انسان یا قائل شدن به معنایى براى زندگى که با مرگ فسخ نشود، ناممکن به نظر مى رسد. ما به دورانى از خستگى و دلمردگى قدم مى گذاریم، شبیه آن دورانى که تشنه ى تولد مسیح بود.

 

ارسطو مى گوید همه چیز، بارها و بارها، کشف شده و از یاد رفته است. او به ما اطمینان خاطر مى دهد که پیشرفت، یک توهم است؛ امور انسان مانند دریاست که در سطح ِ خود هزاران حرکت و آشفتگى دارد و چنین به نظر مى رسد که به سوى جایى پیش مى رود، در حالى که در تهِ خود بالنسبه بى تغییر و آرام است. آنچه ما آن را پیشرفت مى خوانیم شاید فقط تغییرات سطحى محض باشد.

 

هرچیز معنوى وقتى به فروش مى رسد یا به نمایشى رنگ و وارنگ بدل مى شود، مى میرد.

 

بزرگترین پرسش روزگار ما، نه کمونیسم در برابر فردگرایى است و نه اروپا در برابر آمریکا و نه حتى شرق در برابر غرب؛ بزرگترین پرسش این است که آیا انسان ها مى توانند زندگى بدون خدا را تاب بیاورند؟

 

دین امیدهاى انسان را در جایى مستقر مى کند که معرفت هرگز نمى تواند به آن دست پیدا کند: یعنى فراسوى قبر.

شاید اختراع اندیشه یکى از خطاهاى اصلى بشر بوده است. اندیشه اول زیر پاى اخلاق را، با کنار زدن پشتوانه ها و حرمت هاى فوق طبیعى آن، خالى مى کند و آن را منفعتى اجتماعى جلوه مى دهد که براى نجات ماموران پلیس طراحى شده است و اخلاق، بدون خدا همان قدر ضعیف است که قانون راهنمایى و رانندگى، وقتى پلیس پیاده است.

 

انقلاب صنعتى خانه را نابود کرد و کشف داروهاى ضدآبستنى، خانواده، کهنسالان، اخلاق و شاید _به واسطه ى بى ثمرى هوش_ نسل ها را نبود مى کند. عشق، به تراکم جسمانى تجزیه و تحلیل مى شود و ازدواج هم به یک آسایش روانى موقت تبدیل مى شود که فقط کمى بالاتر از بى قیدوبندى جنسى است. دموکراسى به چنان فسادى دچار شده که فقط خدا مى داند و رویاهاى جوانى مان در مورد آرمانشهر سوسیالیستى، با این حرص و سیرى ناپذیریى که در آدم ها مى بینیم، هرروز بیشتر رنگ مى بازد. هر اختراعى قدرتمندان را قوى تر مى کند و ضعیفات را ضعیف تر. هر روال ماشینى، جاى انسان ها را مى گیرد و به ترس و وحشت از جنگ دامن مى زند. خدا که روزگارى تسلى خاطر زندگى هاى مختصرمان بود و پناهگاه ما در رنج ها و مصائبمان، ظاهرا از صحنه ناپدید شده است؛ هیچ تلسکوپى، هیچ میکروسکوپى او را کشف نمى کند. زندگى در چشم انداز فراگیرى که فلسفه است، تکثیر نامنظم حشراتِ انسانى بر روى زمین است، سودایى سیاره اى که باید زود چاره اى برای اندیشید؛ هیچ چیز جز شکست و مرگ یقینى نیست که خوابى که انگار بیداریى در پى ندارد.

 

ما با واژه هایى مانند جهان وحیات، ابدیت و نامتناهى، آغاز و انجام بازى مى کنیم. ولى ته دلمان مى دانیم که اینها فقط علامت جهل اند. ما هیچ وقت نخواهیم فهمید که آنها چه معنایى باید داشته باشند.

 

به واسطه ى حکمتِ قانون گذارانمان، فقط آدم هاى باهوش ممکن است از باردارى جلوگیرى کنند، درحالیکه احمق ها دستور دارند تولید مثل کنند و بر جمعیت نوع خود بیفزایند. راز فسادِ سیاسى ما و مواد خام “ماشین هاى”شهرى مان، در همین تولید مثل بى قاعده ى اراذل و اوباش نهفته است. دموکراسى از پا مى افتد چون “همیشه اکثریتى از احمق ها وجود دارد.”

 

اگر کودک خوشبخت تر بزرگسال است به این خاطر است که بدنِ بیشتر و روح کمترى دارد و مى فهمد که طبیعت قبل از فلسفه مى آید. او براى دست ها و پاهاى خود معنایى فراتر از فایده هاى فراوان آن نمى جوید.

 

اگر کسى بخواهد به زندگى خود معنى ببخشد باید هدفى بزرگتر از وجود خودش و پایدارتر از زندگى خودش داشته باشد.

 

 

جملاتی از بخش دوم کتاب درباره معنی زندگی: پاسخ افراد به نامه ویل دورانت

 

 پاسخ جان ارسکین به نامه ویل دورانت :

به نظرم نژاد انسان مرتکب دو خطاى بد در تفکرش شده است. یکى، فراموش کردن این نکته است که زندگى معنوى ما همان قدر طبیعى است که زندگى فیزیکى ما. فلاسفه چه مایل باشند و چه مایل نباشند تصدیق کنند که ما صاحب روح هستیم، بدیهى به نظر مى رسد که ما مجهز به چیزى هستیم که رویاها و ایده ها را تولید مى کند، بناى ارزش ها را مى گذارد.

 

 

من معتقدم عنصر الاهى در انسان، هر آن چیزى است که باعث مى شود زندگى اى داشته باشیم شایسته ى به یاد آوردن، بى ضرر براى دیگران، و مفید براى آنها؛ زندگى اى که بر ذخیره ى حکمت و آرامش ما مى افزاید.

 

 پاسخ چارلز بیرد به نامه ویل دورانت:

زندگىِ خوب، غایتى است که باید به خاطر خودش آن را دوست داشت و از آن لذت برد.

 

 پاسخ جان کوپر به نامه ویل دورانت:

براى بازگرداندنِ آزادى نهانىِ اندیشه و احساس به زندگى فرد، آن زندگى باید در آنِ واحد هم احترام آمیز باشد و هم شکاکانه.

کل چشم انداز زندگى را در نهایت، همچون رویایى در دل رویایى شمردن، که همچنان ممکن است مرگى ما را از آن بیدار کند؛ هیچ باورى نداشتن جز این باور که هر سنگدلى و قساوتى شر است و همه ى زندگى ها مقدس و صاحب حرمت اند؛ به این ترتیب، به نظر مى رسد که مى توان عالم اخترشناسى را در قیاس با تمرکز بر راز آگاهى، در درجه ى دوم اهمیت قرار داد، رازى که نهفته است در آن “شوقى که به تنهایى زندگى را ابدى مى سازد.”

 

 پاسخ ادوین آرلینگتون رابینسون به نامه ویل دورانت:

زمانى به فیلسوفى گفتم همه ى فیلسوفانِ دیگر کسب و کارشان را از دست مى دادند اگر یکى از آنها دست بر قضا حقیقت را کشف مى کرد.

 

پاسخ آندره موروئا به نامه ویل دورانت:

ما فقط مى دانیم که نمى دانیم. آیا این اعتراف خیلى وحشتناک است؟

 

پاسخ ارنست ام. هاپکینز به نامه ویل دورانت:

اینکه احساسات را نمى توان بیان کرد ضرورتا به این معنى نیست که آنها نادرست اند.

 

 پاسخ سى. وى. رامان به نامه ویل دورانت:

ارزش زندگى در این است که بکوشیم و آن را کمى بیشتر از آنچه اکنون مى شناسیم، بشناسیم.

 

 پاسخ ارنست دیمنه به نامه ویل دورانت:

انسان بدوى هیچ پرسشى نداشت که تخیلش یا حس هماهنگى اش با دنیاى پیرامونش نتواند پاسخى فورى به آنها بدهد. او خودش را با تحلیل و واکاوى خسته نمى کرد. فقط زندگى مى کرد و تجربه ى هر دقیقه براى او کافى بود.

 پاسخ یک زندانى محکوم به حبس ابد به نامه ویل دورانت:

زندگى حتى پشت دیوارهاى زندان، مى تواند فوق العاده جالب و ارزشمند باشد، به همان اندازه که براى کسانى که در بیروت زندان هستند چنین است. در اینجا همه چیز بستگى دارد به ایمانى که انسان به صحت و استوارى فلسفه ى خود دارد.

کتاب وب

  • رامتین کریمی
  • ۰
  • ۰

اول با خواندن کدام رمان از گابریل گارسیا مارکز شروع کنیم؟ رمان‌های تودرتو با شخصیت‌های پیچیده و پرتعداد، عاشقانه‌های سرراست با تعداد شخصیت‌های کم، رمان‌های سیاسی و روایت‌گر تاریخ و سرگذشت آمریکای لاتین، یا داستان‌های شگفت‌انگیز با شخصیت‌ها و رویدادهای عجیب و غریب؟ 
به جرأت می‌توان گفت گابریل گارسیا مارکز مشهورترین نویسنده‌ی  ادبیات آمریکای لاتین و مهم‌ترین نویسنده‌ی رمان‌های سبک رئالیسم جادویی است. کتاب صد سال تنهایی او یکی از پرفروش‌ترین و پرطرفدارترین رمان‌های جهان است. در اینجا برای پاسخ به پرسش بالا، از میان مهم‌ترین رمان‌های او، صد سال تنهایی و عشق سال‌های وبا را به شما معرفی می‌کنیم که خواندن آنها بهترین راه برای ورود به دنیای شگفت‌انگیز داستان‌های جادویی آمریکای لاتین است.


صد سال تنهایی 


وقتی گابریل گارسیا مارکز روی کتاب صد سال تنهایی  کار میکرد، بسیاری از دوستانش معتقد بودند که دیوانه شده است، زیرا او خودش را حبس کرده بود تا بیوقفه بنویسد. این رمان که در سال 1967 منتشر شد، بیش از ده میلیون نسخه در سراسر جهان فروش داشته است و شاهکارِ گابریل گارسیا مارکز به حساب میآید.
داستان کتاب صد سال تنهایی سالها در ذهن او پخته و آماده شده بود. او میخواست رمانی حماسی بنویسد، رمانی که به کمکِ اهالی روستای کوچکی به نام ماکوندو ، تاریخ جدید کلمبیا را به شیوهای متمرکز و فشرده نقل میکرد. وقتی که بالاخره این طرح به ذهنش رسید، تصمیم گرفت تمام ساعاتِ بیداریاش را وقفِ تکمیلِ آن کند. گابریل گارسیا مارکز پس از هجده ماه زندگی منزویانه در منزل و در حالی که خانوادهاش در مرز ورشکستی قرار گرفته بود، با رمان کاملشدهاش بیرون آمد.
صد سال یکی از بهترین نمونه‌های سبْکی در ادبیات آمریکای لاتین است که به رئالیسم جادویی مشهور است. نویسندگان و خوانندگان بسیاری مجذوب و شیفتۀ سبک نوشتاری گابریل گارسیا مارکز شدهاند، سبکی که او در آن اغلب واقعیت و خیال را با هم میآمیزد. مثلاً گابریل گارسیا مارکز در کتاب صد سال تنهایی شرح میدهد که چگونه شخصیتی به نامِ رمدیوسِ  زیبارو که جذابیتی فراطبیعی برای مردان شهر دارد، با بادی مرموز و اسرارآمیز به هوا میرود و دور میشود. اورسولا  همسرِ کدخدای ده وقتی که رمدیوس زیبارو به آسمان میرود، میخکوب سر جای خود به تماشا میایستد:
اورسولا که در آن هنگام تقریباً کور بود، تنها فردِ آرامی بود که میتوانست حینِ تماشای خداحافظی و دستتکان دادنِ رمدیوسِ زیبارو ماهیت نور را تشخیص دهد، آنهم در میان برگههایی که بالزنان همراهش بالا میرفتند و محیط سوسکها و گلهای کوکب را ترک میگفتند و با به پایان رسیدنِ ساعتِ چهار بعد از ظهر از میان هوا عبور میکردند و این برگهها در فضای بالاتر، جایی که حتی بلندپروازترین پرندگانِ خاطرات نیز به او دست نمییافتند، همراه وی ناپدید شدند.


این یک خط نمونۀ کاملی از ژانر ادبیِ رئالیسم جادویی است که گابریل گارسیا مارکز در شکل گرفتنش مؤثر بود. این ژانر تصویر دیگری از واقعیت را نشان میدهد که در آن، نویسنده نماد واقعیتهای موجودِ بسیاری است. رؤیاها، خرافات و حکایتهای شخصی همه برای خود واقعیتی دارند. «حقیقتِ» عینی و یگانهای وجود ندارد.
گابریل گارسیا مارکز اغلب دربارۀ منشأ رئالیسم جادویی در آثارش سخن میگوید. آثار او از منابع بسیاری تأثیر گرفته بود. یکی از آنها صدای مادربزرگش بود، کسی که او را در روستای آراکاتاکا بزرگ کرده بود. مادربزرگ اغلب قصههایی وهمآلود و افسانههای محلی را برایش میگفت، اما اطلاعاتش را با لحنی جدی منتقل میکرد. به عبارت دیگر، قصه را به صورت واقعیت معرفی میکرد و هرگز تفاوتی میان این دو قائل نمیشد. خود او در این باره می‌گوید:
لحنی که من نهایتاً در کتاب صد سال تنهایی به کار بردم بر مبنای شیوه‌‌ای بود که مادربزرگم برای روایت قصه‌‌ها استفاده می‌‌‌‌کرد. او چیزهایی می‌‌گفت که فراطبیعی و وهم‌‌آلود به نظر می‌‌رسید، اما به حالتی کاملاً طبیعی آنها را می‌‌گفت. مهم-ترین مسئله حس و حالتی بود که روی چهره‌‌اش نشسته بود. وقتی قصه می‌‌گفت ابداً حالت چهره‌‌اش را عوض نمی‌‌کرد و همه تعجب می‌‌کردند. دفعات قبل که می‌‌خواستم بنویسم، سعی کردم داستان را بی‌‌آنکه به آن باور داشته باشم، نقل کنم. فهمیدم که باید خودم به این داستان‌‌ها باور داشته باشم و آنها را با همان حالتی که مادربزرگم تعریفشان می‌‌کرد، بنویسم: با چهره‌‌ای آجرمانند.


ویژگی‌های خاص کتاب صد سال تنهایی


1.رمان صد سال تنهایی صدایی متفاوت و ممتاز دارد و رمانی فانتزی است که در آن رویدادهای غیر قابلِ تصور شکل می‌‌‌گیرند،گویی که اتفاقاتی عادی باشند: زن جوانی خاک می‌‌‌خورد، در حالی که زنی دیگر همراه تندباد به آسمان می‌‌‌رود؛ انبوه پروانه‌‌‌ها مردی را همه جا دنبال می‌‌‌کنند، در حالی که مردی دیگر بندزنی می‌‌‌کند و اَشکال کوچکِ ماهی‌‌‌مانندی از فلز می‌‌‌سازد؛ مردم تا صدسالگی عمر می‌‌‌کنند، در حالی که دیگران می‌‌‌میرند و از نو زنده می‌‌‌شوند. این رویدادها با لحنی عادی و مطمئن روایت می‌شوند. همانطور که ماریو بارگاس یوسا می‌‌‌نویسد «فانتزیْ زنجیر پاره کرده و وحشیانه و تب‌آلود چهارنعل می‌‌‌تازد و برای خود هر نوع افراطی را مجاز می‌‌‌داند.»
2. مارکز در این رمان، هدف همیشگی‌اش که به تصویر کشیدن آراکاتاکای کودکی‌‌‌اش است، محقق می‌‌‌سازد. در صد سال تنهایی روستای کوچکی که در آن بزرگ شده است، ماکوندو نام دارد. رمان صد سال تنهایی یک قرن از تاریخ روستا را در برمی‌‌‌گیرد و از تأسیسِ آن شروع شده، زندگی بنیانگذارانش، یعنی خانوادۀ بوئندیا را دنبال می‌‌‌کند. گابریل گارسیا مارکز تاریخچۀ ماکوندو را با توصیف زندگی اعضای قبیلۀ ماکوندو ثبت می‌‌‌کند. به این ترتیب ماکوندویی که وصف می‌‌‌شود، روستایی با ابعاد اسطوره‌‌‌ای است.
3. خط داستانی صد سال تنهایی بخش زیادی از تاریخ و سیاست کلمبیا را در خود دارد. بنابراین تاریخ ماکوندو می‌‌‌تواند به صورت نمادِ تاریخ کلی کلمبیا به عنوان یک کشور، تعبیر شود. به گفتۀ منتقد ادبی، رجینا جِیمز  «گابریل گارسیا مارکز یک بار گفت: خواننده‌‌‌ای که با تاریخ کشورش کلمبیا آشنا نیست ممکن است از صد سال تنهایی به عنوان رمانی خوب خوشش بیاید، اما بسیاری از اتفاقاتی که در آن می‌‌‌افتد برایش بی‌‌‌معنی خواهد بود.» یکی از رویدادهایی که گابریل گارسیا مارکز در این کتاب به تصویر می‌‌‌کشد، همان اعتصاب مشهور کارگران مزارع موز در سال 1928 است که پدربزرگش سرهنگ نیکولاس مارکز سال‌‌‌ها قبل ماجرایش را برای او تعریف کرده بود. طبیعتاً گابریل گارسیا مارکز برخی از ابعاد این وقایع تاریخی را به صورت قصه و داستان در آورده است. مثلاً گابریل گارسیا مارکز هنگام توصیفِ اعتصاب کارگران که طی آن صدها نفر کشته شدند، برای ایجاد تأثیر بیشتر تعداد مجروحان را به هزاران نفر افزایش می‌‌‌دهد.
علاوه بر این، گابریل گارسیا مارکز در صد سال تنهایی دربارۀ تاریخچۀ خودش نیز می‌‌‌نویسد و شخصیت‌‌‌هایی بر اساس خانواده و دوستانش خلق می‌‌‌کند که اغلب همان نام‌‌‌ها را دارند. شخصیت‌‌‌های دیگری آشکارا نماد پدربزرگ و مادربزرگش هستند. صد سال تنهایی از بسیاری جهات گواه و شاهدی است بر تمام چیزهایی که برای مارکز مهم بوده و هست، از زمان کودکی‌‌‌اش تا هنگام نوشتن این رمان، یعنی پیش از آنکه چهل ساله شود.
صد سال تنهایی بارها به فارسی ترجمه شده است که از جمله بهترین ترجمه‌های آن ترجمه‌ی  بهمن فرزانه، کاوه میرعباسی و کیومرث پارسای است.


عشق سال‌های وبا


گابریل گارسیا مارکز کتاب عشق سال‌های وبا را در سال 1985 منتشر کرد. مارکز داستان عاشقانه‌ی  این رمان را درباره‌ی  ماجرای عشق دشوار پدر و مادرش نوشت.
 داستان کتاب عشق سال‌های وبا که در یکی از بندرهای کوچک کارائیب اتفاق میافتد، عشق میان دو شخصیت به نامهای فلورنتینو آریزا و فرمینا دازا  را دنبال میکند. آریزا چند دهه در حسرت نخستین عشقش دازا که همسر مردِ دیگری است، میسوزد. او پس از مرگِ همسر دازا تلاش میکند آتش عشقشان را دوباره برافروخته کند. آریزا شبِ خاکسپاری رقیب، احساساتش را به دازا میگوید و این دو که حالا بسیار پیرتر شدهاند، دوباره عشق خود را احیاء میکنند. مضمون رنج کشیدن در راه عشق مضمونی نبود که گارسیا مارکز پیشتر دربارهاش نوشته باشد، اما این رمان یکی از محبوبترین کتابهایش شد.
 پدر فلورنتینو صاحب یک شرکت کشتیرانی است. فلورنتینو در کودکی پدر را از دست می‌دهد و با مادر مغازه‌دارش زندگی می‌کند. هنگامی که کار در یک تلگراف‌خانه را شروع می‌کند، به فرمینا برمی‌خورد و به او دل می‌بازد. فلورنتینو سعی می‌کند با کمک عمه‌ی  پیرش و با نوشتن نامه‌های عاشقانه‌ای که از روی شاهکارهای ادبیات می‌نویسد، دل فرمینا را به دست بیاورد. اما پدر فرمینا که از اقشار فرودست جامعه است و توانسته با سختکوشی و از طریق ازدواج با زنی از طبقات بالاتر بهبودی به وضعیت خود بدهد، معتقد است فرمینا باید با مرد شایسته‌تری ازدواج کند. تلاش پدر فرمینا برای جلوگیری از ازدواج این دو و بازی سرنوشت باعث می‌شود عشق فلورنتینو به ماجرایی غریب بدل شود و بیش از پنجاه سال طول بکشد تا به ثمر بنشیند.
کتاب عشق سال‌های وبا بعد از کتاب صد سال تنهایی مشهورترین رمان گابریل گارسیا مارکز است. یکی از دلایل شهرت این کتاب این است که داستان آن پیچیدگی‌های کتاب صد سال تنهایی را ندارد و داستان سرراست یک ماجرای عاشقانه است. دلیل دیگر شهرت و محبوبیت آن این است که تنها کتاب مارکز است که به فیلم درآمده است.

 

کتاب وب

  • رامتین کریمی
  • ۰
  • ۰

کتاب ‌های انگیزشی و موفقیت نقش عمده‌ای در آگاهی و ذهنیت ما ایفا می‌کنند. با خواندن چنین کتاب‌هایی به این باور می‌رسیم که می‌توان موفق بود. در راه رسیدن به موفقیت نیازمند مواردی هستیم که راه‌گشای ما باشند تا  با رعایت آن‌ها در این مسیر به شکلی مطلوب با موانع برخورد کنیم و آن‌ها را از میان برداریم.

بسیاری از ما انگیزه‌ی لازم را برای شروع کاری نداریم. شاید بارها دست به انجام کاری زده‌ایم و ناکام شده‌ایم. همین ما را ترسانده است و حتی اطرافیانمان نیز این حس را به ما القا می‌کنند که شکست خواهیم خورد. در این میان خواندن بهترین کتاب‌ های انگیزشی می‌تواند عاملی مفید باشد که ما را در مسیر موفقیت یاری می‌کند. این کتاب‌ها به خودباوری ما کمک می‌کنند و انرژی‌ها و افکار منفی را از ما دور می‌کنند و هر چیزی که برای شروع به آن نیاز داریم را برای ما مهیا می‌کنند. با خواندن این کتاب‌ها توانایی مقابله با مشکلات را می‌یابیم و می‌توانیم موانع را از سر راه خود برداریم.

 

اهمیت خواند کتاب های انگیزشی

 

هیچ‌کس از موفقیت و ثروت بدش نمی‌آید و همه‌ی ما به طریقی در تلاشیم تا موفق شویم. اما مشکل این‌جاست که گاه اصلا نمی‌دانیم چه باید بکنیم. برترین کتاب های انگیزشی آن‌هایی هستند که به ما انگیزه‌ی لازم را برای حرکت در مسیر موفقیت می‌دهند و در ادامه با ارائه‌ی راهکارها و قوانین و نکات طلایی ما را در این امر یاری می‌کنند. استفاده از تجربیات و پژوهش‌های دیگران و هم‌چنین عمل به شیوه‌ی افراد موفق می‌تواند راهنمای ما در رسیدن به موفقیت باشد. این کتاب‌ها با ارائه‌ی جملاتی انگیزشی به ما روحیه و شجاعت می‌دهند که از شکست خوردن نترسیم و تا رسیدن به اهدافمان دست از تلاش برنداریم. جملات درخشانی در این کتاب‌ها وجود دارند که هنگام درماندگی می‌توانند ما را هم‌چنان امیدوار نگه دارند. امید و انگیزه در کنار تلاش دو بال اصلی رسیدن به هدف هستند.

کتاب‌ های انگیزشی و موفقیت خوانندگان بیشماری در سراسر جهان دارند و حتی با گذشت زمان نه تنها فراموش نمی‌شوند بلکه بیشتر در ذهن ما جای می‌گیرند. این امر نشان می‌دهد که افراد موفق در طول تاریخ کارهای عجیب و غریبی انجام نداده‌اند. بلکه آن‌ها از دیرباز تا کنون اصولی ساده را در پیش گرفته‌اند و به آن‌ها عمل کرده‌اند.

 

معرفی تعدادی از کتاب‌ های انگیزشی و موفقیت

 

با مقدمه‌ای که گفتیم اکنون قصد داریم به بررسی تعدادی از بهترین کتاب های انگیزشی و موفقیت بپردازیم و هر یک را به اختصار شرح دهیم. شاید این توضیحات مختصر به شما کمک کند یکی از این کتاب‌ها را تهیه کنید و بخوانید و حرکت خود را به سمت موفقیت آغاز کنید.

 

کتاب اثر مرکب از دارن هاردی

1-کتاب اثر مرکب از دارن هاردی :

این کتاب که به قلم دارن هاردی است به نکاتی کلیدی و اساسی اشاره می‌کند، از معروف‌ترین و برترین کتاب های انگیزشی است. در سراسر این کتاب نویسنده می‌کوشد تا به ما یادآوری کند تصمیمات جزئی و شاید نه چندان پراهمیت و به ظاهر پیش ‌پا افتاده در طول حیات تا چه میزان می‌توانند روی کیفیت زندگی‌مان تاثیر بگذارند. در حرکت به سمت هدف باید تمام تلاش خود را بکنیم و با مداومت و تکرار، تسلیم نشویم و با صبر کردن اثر اعمال خود را ببینیم. نویسنده در این کتاب به این مطلب اشاره می‌کند که این اثرات با توجه به عمل ما می‌توانند مثبت یا منفی باشند. طبیعتا انجام کارهای منفی هم در مدتی طولانی اثر بدی بر زندگی ما خواهد گذاشت و مانع رسیدن ما به هدف می‌شود.     

        

Video Player

 

کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین

2- کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین:

این اثر را یکی از بهترین کتاب های انگیزشی می‌دانند. جملات این کتاب همیشه در ذهن خوانندگان تکرار می‌شود و در لحظات ناامیدی به داد آن‌ها می‌رسد. چهار اثر از فلورانس اسکاول شین به عقیده‌ی بسیاری از خوانندگان تمام آن چیزی است که به آرامش ذهن و روان ما کمک می‌کند و به ما انگیزه‌ می‌دهد. این کتاب به نوعی در دسته‌ی کتاب‌های روان‌شناسی نیز قرار می‌گیرد. چهار فصل این کتاب با عناوین بازی زندگی و راه این بازی، کلام تو عصای معجزه گر تو است، در مخفی توفیق و نفوذ کلام همگی شامل مباحثی هستند که راهنمای ما در ایجاد نگرشی تازه به زندگی هستند.

 

کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید

3- کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید:‌

این کتاب همیشه در فهرست برترین کتاب‌ های انگیزشی در رتبه‌های بالا قرار دارد. ناپلئون هیل در این کتاب از اهمیت قدرت نیروی تفکر صحبت می‌کند. کتاب مذکور که در سال 1937 نوشته شده است دارای 13 فصل است که حاصل تحقیقات مولف درباره‌ی زندگی افراد ثروتمند است. این کتاب پس از گذشت سالیان هم‌چنان جزو بهترین کتاب ‌های انگیزشی و موفقیت محسوب می‌شود که این مطلب خود نشان‌دهنده‌ی ارزشمندی آن است. نویسنده از اشتیاق و ایمان حرف می‌زند و ما را به مصمم بودن بر سر تصمیماتمان تشویق می‌کند. در این مسیر او از اهمیت برنامه‌ریزی و هم‌چنین قدرت ذهن برتر سخن به میان می‌آورد. در حقیقت او معتقد است باورهای ذهنی ما با به کارگیری عناصر دیگر می‌توانند به حقیقت بدل شوند. 

 

کتاب پدر پولدار پدر بی پول

4- کتاب پدر پولدار  پدر بی پول : 

عنوان جذاب این کتاب خیلی از افراد را مشتاق به خواندن آن می‌کند. در میان کتاب های انگیزشی و موفقیت این اثر جایگاه ویژه‌ای دارد. نویسنده‌ در این کتاب بیان می‌کند که ثروتمند شدن در گرو شیوه‌ی تفکر و نگرش ماست. این کتاب از 8 فصل تشکیل شده است و تمرکز آن بر این مطلب است که برای ثروتمند شدن نباید به سختی کار کرد. نویسنده با مقایسه‌ی دو پدر پولدار و بی‌پول از مواردی صحبت می‌کند که افراد ثروتمند و بی‌پول به فرزندانشان می‌آموزند. او در تلاش است خواننده را برای کسب استقلال مالی راهنمایی کند.

 

کتاب ثروتمندترین مرد بابل

5- کتاب ثروتمندترین مرد بابل :

در این کتاب نویسنده راه‌کارهایی برای کسب ثروت بیان می‌کند و از این رو می‌توان آن را در زمینه‌ی بهترین کتاب ‌های انگیزشی قرار داد. تفاوت این کتاب با سایر کتاب‌های نوشته شده در این زمینه در نحوه‌ی بیان مطالب است. این کتاب با بهر‌ه‌گیری از تکنیک داستان‌سرایی به بیان مسائل می‌پردازد و از این رو خواندن آن خالی از لطف نیست. ثروتمندترین مرد بابل در دهه‌ی 20 نوشته شده است اما مطالب آن هم‌چنان می‌تواند راه‌گشای افراد در کسب موفقیت و ثروت باشد. چرا که نکاتی که نویسنده در آن بیان کرده است همگی جزو اصولی‌ترین مواردی است که در مسیر موفقیت و کسب ثروت باید به آن‌ها توجه کرد.

  • رامتین کریمی
  • ۰
  • ۰

فلسفه برای بسیاری از مردم جذاب است. از همین رو کتاب‌های فلسفی طرفدارانی پروپاقرص دارند. آنان که در این زمینه مطالعه کرده‌اند با دید دیگری به هستی می‌نگرند. وقایع زندگی در چشم آنان نمود متفاوتی دارد. نه تنها فلسفه، که این امر کلا خاصیت کتابخوانی است. اگر قرار است با کتاب خواندن هیچ تغییری در زندگی و یا نگرش ما به زندگی ایجاد نشود، پس این مطالعه چه ارزش و فایده‌ای دارد؟ تعداد کتاب‌های فلسفی زیاد است. شاید همین امر است که باعث شده وارد شدن به این دنیای جذاب کمی ترسناک به نظر برسد. منظور از ترسناک این است که بسیاری از افراد جرات نمی‌کنند به سراغ این کتاب‌ها بروند. چرا که اصلا نمی‌دانند از کجا شروع کنند. در حقیقت این افراد سردرگم هستند. شاید روزگاری کتابی فلسفی را باز کرده‌اند و هیچ از آن متوجه نشده‌اند. نباید فراموش کرد که برای شروع مطالعه در هر زمینه‌ای نیازمند آن هستیم که در ابتدا فرآیند مطالعه را با کتاب‌های مناسب آغاز کنیم  و این رسالت ماست که این کتاب های مناسب برای شروع مطالعه کتاب های فلسفی را به شما معرفی کنیم و یک نقشه مطالعاتی برای شما ترسیم کنیم.

اما پیش از آن‌که به معرفی کتاب‌های فلسفی بپردازیم، بهتر است ابتدا با این حوزه آشنا شویم و ببینیم کدام ‌یک از کتاب‌ها در این ژانر قرار می‌گیرند. این امر کمک می‌کند با درک و بینش بهتری مطالعه کنیم.

ژانر کتاب های فلسفی چیست و چه کتاب‌هایی در این دسته‌بندی قرار می‌گیرند؟

اما اصلا فلسفه به چه معناست؟ کتاب‌های فلسفی چه عناوینی را شامل می‌شوند؟ اجازه دهید در یک عبارت مختصر فلسفه را «عشق به خرد» تعریف کنیم. آنان که برای عقل و خرد ارزش و احترام قائل‌اند، نگاهی نظام‌مند به تمام زوایا و پدیده‌های زندگی دارند. همه به دنبال حقیقت‌اند؛ خواه این حقیقت درباره‌ی خودشان باشد، خواه دنیایی که در آن زندگی می‌کنند. بشر همواره به دنبال درک رابطه‌ی خود و دنیا بوده است. به همین دلیل حوزه‌ای به نام فلسفه به وجود آمد.

اکنون فلسفه یک رشته‌ی دانشگاهی است که اتفاقا طرفداران بی‌شماری هم در سراسر جهان دارد. دانشجویان این رشته مدام در حال مباحثه هستند. آن‌ها سوالاتی بنیادین را در خصوص زندگی و چیستی آن مطرح می‌کند و بر سر پاسخ‌های محتمل مناظره می‌کنند.

اما زمانی که از کتاب‌های فلسفی حرف می‌زنیم دایره‌ی تعریف‌مان گسترده‌تر از این‌هاست. علاوه بر کتاب‌هایی که به شکلی علمی و تخصصی در باب فلسفه نوشته شده‌اند، کتاب‌های دیگری نیز در این زمینه وجود دارند. مثلا تلفیق ادبیات و فلسفه منجر به خلق آثار شاهکاری شده است که خوانندگان بسیاری را مجذوب خود کرده است.

لزوم مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی چیست؟

باز هم همان سوال همیشگی را مطرح می‌کنیم. اصلا چرا باید به سراغ مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی برویم؟ از میان این‌همه کتاب در ژانرهای گوناگون چه عواملی ما را مجاب می‌کند که به آثار منتشرشده در این حوزه روی بیاوریم؟ پاسخ به این سوال‌ها اشتیاق افراد را برای مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی بیشتر می‌کند. اکنون زمان آن رسیده است تا چند مورد از فواید و مزایای خواندن کتاب‌های فلسفه را با هم بررسی کنیم تا بیشتر به اهمیت موضوع واقف شویم.

  • تقویت قدرت استدلال و تجزیه ‌وتحلیل مسائل مختلف : کسانی که بهترین کتاب‌های فلسفی را مطالعه می‌کنند، توانایی تحلیلی خود را افزایش می‌دهند. ممکن است در کتابی سوالی ساده مطرح شده باشد و نویسنده در پاسخ به آن پرسش چیزی حدود 600 صفحه سخن گفته باشد. این امر نشان‌دهنده‌ی آن است که فلسفه علمی نیست که سطحی‌نگر باشد. زمانی که به مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی روی می‌آورید، این ویژگی را در خود تقویت می‌کنید که در عمق مسائل رخنه کنید و ورای آن‌ها را ببینید؛ یعنی عملی درست برخلاف آن‌چه که بسیاری از انسان‌ها انجام می‌دهند.
  • بیان ایده‌ها به شکلی سازمان‌یافته : درست است که مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی موجب می‌شود نظرات و ایده‌هایی در خصوص ابعاد مختلف مسائل داشته باشیم، اما این ایده‌ها تا زمانی که در قالب یک روش منسجم بیان نشوند هیچ ارزش و فایده‌ای نخواهند داشت.

 

  • گسترش افق دید : خوانش کتاب‌های فلسفی موجب وسعت نگرش ما خواهند شد. زمانی که در این زمینه مطالعه می‌کنیم، تمام تنگ‌نظری‌ها و سطحی‌نگری‌ها را کنار می‌گذاریم و تنها سعی می‌کنیم فارغ از هرگونه تعصب و جانب‌داری به ماهیت هستی و افراد بنگریم. تا زمانی که چنین اتفاقی نیفتند، هرگز تحلیل و ارزیابی موثری نخواهیم داشت. چرا که نگرش جانب‌دارانه مانع از آن می‌شود که بتوانیم حقایق را همان‌گونه که هستند ببینیم.
  • بهبود مهارت نوشتن : سبک نگارش کتاب‌های فلسفی به گونه‌ای است که ناخودآگاه مهارت نگارش را در شما تقویت می‌کند. نه تنها نوشتن که بیان شفاهی شما نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. معمولا افرادی که مطالعاتی در حوزه‌ی فلسفه دارند، کلامی شیوا و نافذ دارند. به همین ترتیب، مطالعه‌ی فلسفه جایگاه علمی افراد را بالاتر می‌برد و چه از لحاظ شفاهی و چه نوشتاری، مهارت‌های کلامی و نوشتاری آن‌ها را تقویت می‌کند.
  • درک بهتر از سایر رشته‌ها : زمانی که با ایده‌های اساسی فلسفی آشنا می‌شوید، زمینه‌ی درک حوزه‌های دیگر نیز در شما فراهم می‌شود. ارتباط میان فلسفه و علوم دیگر مانند روانشناسی، فیزیک، ریاضیات و ... باورنکردنی است. اما زمانی که با بهترین کتاب‌های فلسفی خو می‌گیرید به درک بهتری از این روابط می‌رسید.
  • درک اهمیت و ارزش استدلال‌های فلسفی : شاید در زمان شروع کتابخوانی با کتاب‌های فلسفی این پرسش را در ذهن داشته باشید که چرا این‌همه ایده و دیدگاه در این خصوص وجود دارد و اکنون نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. سقراط، ارسطو، افلاطون، اپیکور، خیام، ابن‌ سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرا و ... همگی نظریاتی داشته‌اند که هم‌چنان مطرح هستند و مقالات و کتاب‌هایی متعددی در خصوص آن‌ها نوشته شده است. با مطالعه‌ی فلسفه درک تنوع اندیشه‌های گذشتگان آسان‌تر می‌شود و به اهمیت آن‌ها پی خواهید برد.

اگر بخواهیم به طور خلاصه به مزایای مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی اشاره کنیم می‌توانیم بگوییم فلسفه موجب می‌شود که به شیوه‌ای منطقی فکر کنیم؛ مسائل مختلف را حلاجی کنیم و توانایی حل مسئله را تقویت کنیم؛ می‌توانیم راه‌حل‌های ممکن را در خصوص هر سوال و چالش بررسی کنیم و هم‌چنین توانایی صحبت‌ کردن و نگارش به صورت شفاف و با اشاره به جزئیات را نیز خواهیم یافت.

 شیوه‌ی مطالعه‌ی موثر کتاب‌های فلسفی

اما آیا اگر صرفا کتاب‌های فلسفی را بخوانیم، کافی است؟‌ چگونه می‌توانیم مطالعه را در جهتی انجام دهیم که به تاثیر بیشتری بینجامد؟

یکی از راه‌کارهای پیشنهادی در این خصوص این است که کتاب‌های فلسفی را با دقت و تمرکز تمام بخوانیم. یعنی صرفا هدف‌مان این نباشد که تنها کتاب را به اتمام برسانیم. باید سطر به سطر نوشته‌ها را بررسی کنیم و به آن‌ها بیندیشیم. این خاصیت بهترین کتاب‌های فلسفی است که چنان ذهن مخاطب را درگیر می‌کنند که شاید خواننده ساعت‌ها در خصوص یک جمله بیندیشد.

باید با نگاهی پرسش‌گرانه به مطالعه بپردازید. به دنبال پاسخ پرسش‌های پیش‌آمده بروید. نگذارید سوالات بدون پاسخ ذهن‌تان را اذیت کند. در آن صورت از کتاب هیچ نخواهید فهمید. در هنگام مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی لازم است که حتما نکات مهم را یادداشت کنید. به این صورت می‌توانید در زمان مقتضی مجددا مسائل را به چالش بکشید. در بیشتر مواقع برای یافتن ارتباط میان موضوعات مطرح‌شده در کتاب لازم است که تکه‌های مختلف را کنار هم بچینید تا به درک درست‌تری از موضوع برسید.

شروع کتابخوانی با کتاب‌های فلسفی؛ چرا و چگونه؟

برای این‌که مطالعه‌ی خود را در زمینه‌ی فلسفه آغاز کنید، مهم است که در ابتدا چه عناوینی را انتخاب می‌کنید. یکی از بهترین راه‌های شروع این است که اول با کتاب‌های ساده‌تر شروع کنید. نیازی نیست از همان آغاز به سراغ سنگین‌ترین کتاب‌های فلسفی بروید و نتوانید با آن ارتباط برقرار کنید. به همین منظور ما برانمه مطالعاتی برای شما طراحی کرده ایم که در این برنامه شما با کتاب های فلسفی آسان تر و خوشخوان تر شروع به مطالعه فلسفه خواهید کرد و در ادامه با کتاب های سنگین تر آشنا خواهید شد.

شروع کتابخوانی با کتاب‌های فلسفی امر مهمی است. اگر می‌خواهید به مزایا و فوایدی که در بخش‌های پیشین ذکر شد دست پیدا کنید، لازم است که از یک نقطه‌ی مطمئن و درست شروع کنید. در این مسیر بهتر است کتاب‌هایی را انتخاب کنید که در سراسر جهان مطرح هستند. معمولا کتاب‌هایی که شهرت بالایی دارند، کتاب‌هایی چندان سنگین نیستند. چرا که اگر قرار بود تنها محدود به قشر خاصی باشند، هرگز به این درجه از شهرت و محبوبیت نمی‌رسیدند و این یکی از شاخص های مهم تیم تحقیق کتاب وب برای تعیین مسیر مطالعاتی شما بود تا بتوانید علاوه بر قدم گذاشتن در دنیای رمزآلود فلسفه با بهترین کتاب های فلسفی هم آشنا شوید.

البته نباید فراموش کرد که معرفی کتاب‌های فلسفی کار هر کسی نیست و تیم کتاب وب با تکیه بر تخصص مدیران خود به این شهامت رسیده است که کتاب های فلسفی برا برای شما مشخص و معرفی کند. ما معتقد هستیم هرکتابی که معرفی می کنیم می توانیم زندگی را تغییر دهیم به همین جهت انتخاب کتاب ها وسواس زیادی خرج می کنیم.

 

کلام پایانی

با توجه به همه‌ی مسائلی که در خصوص کتاب‌های فلسفی بیان شد، خبر خوش این است که کتاب وب قصد دارد در این مسیر کنار شما باشد.

طبق برنامه‌ای که در این خصوص داریم، از این پس هر هفته یک روز را به معرفی کتاب‌های فلسفی اختصاص خواهیم داد. به این ترتیب دیگر حتی نیازی نیست نگران این باشید که برای انتخاب کتاب مناسب باید به سراغ چه مرجعی بروید. ما با ارائه‌ی فهرستی از بهترین کتاب‌های فلسفی جهان می‌کوشیم تا علاقه‌مندان به این حوزه را با بهترین آثار منتشرشده آشنا کنیم. سعی می‌‌کنیم تا در این مسیر انواع کتاب‌هایی را که به نوعی با فلسفه مرتبط هستند معرفی کنیم. برخی از این کتاب‌ها می‌توانند به فلسفه‌ی زندگی بپردازند و برخی دیگر در قالب داستان حقایقی را برای شما بیان می‌کنند. کتاب‌هایی هم نوشته شده‌اند که توصیه‌هایی در مواجهه با مشکلات و مسائل زندگی ارائه می‌کنند و در این میان از فلسفه کمک می‌گیرند. با مطالعه‌ی برخی از کتاب‌ها هم می‌توانید با عقاید فلاسفه‌ی بزرگ‌ آشنا شوید و طرز تفکر پیروان مکتب آن‌ها را مورد مطالعه قرار دهید.

 

کتاب وب

  • رامتین کریمی
  • ۰
  • ۰

اهمیت مطالعه‌ی کتاب‌های بازاریابی

انسان همواره در پی موفقیت است و دوست ندارد شکست بخورد. در این میان با مطالعه‌ی کتاب‌های بازاریابی و مدیریت به میزان زیادی می‌توان به این هدف دست پیدا کرد و به دستاوردهای مثبتی رسید. اگر سری به ویترین کتاب‌فروشی‌ها بزنید عناوین زیادی را مشاهده می‌کنید که در این زمینه نوشته شده‌اند. اما آیا می‌دانید مطالعه‌ی این کتاب‌ها چه فوایدی دارد؟ آیا اصلا این کتاب‌ها می‌توانند به همه‌ی افراد کمک کنند؟ یا تنها به درد قشر خاصی می‌خورند؟ آیا تنها با خواندن کتاب می‌توان موفق شد؟ چه مسائل دیگری در کنار مطالعه مهم است؟

فارغ از این‌که به دنبال موفقیت در چه زمینه‌ای هستید (ورزش، کسب‌وکار، تحصیلات) باید مسیری پرپیچ ‌وخم را طی کنید. پس واضح است که در چنین مسیری نیازمند آن هستید که به یک رهبر و راهنما اتکا کنید. بدون وجود نشانه‌ها هرگز نمی‌توان به اهداف متعالی رسید. درست به همین دلیل است که باید به سراغ کتاب‌های بازاریابی برویم.

 

 

ژانر بازاریابی چیست و چه کتاب‌هایی در این دسته‌بندی قرار می‌گیرند؟

بازاریابی یک علم است. علم شناخت مشتریان هدف و برقراری ارتباط با آن‌ها. یک بازاریاب حرفه‌ای، هم محصول را به خوبی می‌شناسد و هم مشتریان را. می‌داند که چه پیشنهادی را به چه کسی ارائه کند. مشتری اساس و پایه‌ی هر کسب‌وکاری است. مگر می‌شود بدون مشتری به کسب درآمد رسید؟ اما عوامل دیگر کدام‌اند؟ اصلا چگونه می‌توان در یک کسب‌وکار موفق بود؟

پاسخ سوالاتی‌ این‌چنین همگی در کتاب‌های بازاریابی نهفته است. کتاب‌هایی که در این ژانر نوشته می‌شوند راه ‌ورسم یک تجارت موفق را به شما می‌آموزند. با مطالعه‌ی این کتاب‌ها یاد می‌گیرید که چگونه با نیازسنجی مشتریان و تسلط بر خدمات و کالاهای خود می‌توانید به کسب درآمد برسید. بسیاری از اوقات پیش می‌آید که افراد محصولات خوبی دارند اما نمی‌توانند آن‌ها را به فروش برسانند. یک حلقه‌ی گم‌شده در این میان وجود دارد. یک بازاریاب حرفه‌ای می‌تواند مسیری را پیش روی شما بگذارد که نهایتا به سودآوری می‌انجامد. ما در این مسیر کنار شما هستیم تا با اصول موفقیت در کسب و کار خود آشنا شوید و هوش مالی خود را افزایش دهید. این دسته بندی شامل کتاب هایی هم می شود که در حوزه روانشناسی ثروت طبقه بندی می شوند.

اما کتاب‌های این ژانر فراوان هستند. از میان مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به کتاب‌های مدیریت اشاره کرد. این کتاب‌ها به شما کمک می‌کنند تا بتوانید سازمان و موسسه‌ی خود را به طریقی مدیریت کنید که نهایتا همه‌ی عوامل در خدمت اهداف سازمانی و مشترک باشند. برخی از کتاب‌های منتشر شده در این زمینه هم به اصول و تکنیک‌های بازاریابی اشاره‌ دارند و به این ترتیب، با عملی کردن توصیه‌های مطرح شده در این کتاب‌ها می‌توان قدم در مسیر موفقیت گذاشت. کتاب‌های بازاریابی خود زیرمجموعه‌ی کتاب‌های موفقیت هستند. می‌بینید؟ این مسائل زنجیروار به هم‌ مرتبط هستند. حتی بخش مهمی از اصول بازاریابی ارتباط تنگاتنگی با روانشناسی دارد.

لزوم مطالعه‌ی کتاب‌های بازاریابی چیست؟

اما چرا خواندن کتاب‌های بازاریابی تا به این حد مهم است؟ بازاریابی مانند نقشه‌ی گنج است. یعنی به شما راه ‌وچاه را نشان می‌دهد و شما را راهنمایی می‌کند تا رقیبان را کنار بزنید و به گنج برسید. این گنج همان موفقیت و فروش بیشتر است. راه ‌ورسم بازاریابی،‌ برگ برنده‌ی شماست. در دنیای امروز کسی برنده است که علم بیشتری دارد. فکر می‌کنید آیا همه نقشه‌ی گنج را دارند؟‌ اگر چنین بود که دیگر اسمش نقشه‌ی گنج نبود!

اصلا بیایید از منظری دیگر به قضیه نگاه کنیم. بازاریابی یک شاه ‌کلید است که می‌تواند در صندوقچه‌ی کسب ‌وکار شما را به روی همگان باز کند. به کمک کتاب‌های بازاریابی می‌توانید به درک صحیحی از چگونگی عملکرد دنیای امروز برسید. حتی اگر خودتان یک بازاریاب هستید، باز هم باید یاد بگیرید که چطور می‌توانید در این حرفه پیشرفت کنید. باید خودتان واطرافیان‌تان را بهتر بشناسید تا بتوانید به موفقیت‌های بیشتر برسید.

افراد بسیاری هستند که کسب‌وکار خود را شروع می‌کنند اما هم‌چنان سر در گم هستند و نمی‌دانند از کجا و کدام نقطه باید حرکت خود را شروع کنند. همیشه بر سر چندراهی‌های حساس مردد می‌شوند و شاید نهایتا تصمیم نادرستی هم بگیرند. چرا چنین اتفاقی می‌افتد؟ پاسخ مشخص است؛ وقتی برنامه و نقشه‌ای نداشته باشید، گم شدن در مسیر بسیار محتمل است و هر لحظه ممکن است از هدف خود دورتر شوید.

فواید مطالعه‌ی کتاب‌های بازاریابی

مدیران صنایع و بازاریاب‌ها می‌دانند که مطالعه‌ی کتاب‌های‌ بازاریابی و کتاب‌های مدیریت تا چه میزان ارزشمند است. آ‌ن‌ها به کمک مطالعه‌ی این کتاب‌ها می‌توانند مهارت‌های خود را به میزان زیادی گسترش دهند. اما اجازه دهید چند مورد از فواید مطالعه‌ی کتاب‌های این ژانر را با هم بررسی کنیم. شاید همان چیزی که شما دنبالش هستید در میان همین دلایل نهفته باشد.

 

  • زمانی که کتاب‌های بازاریابی را مطالعه می‌کنید می‌توانید بهتر فکر کنید. این کتاب‌ها پر از راهکار و ایده هستند و ذهن شما را باز می‌کنند. وقتی که در یک کتاب به یک نکته‌ی جالب برمی‌خورید، می‌توانید خودتان هم دست به کار شوید و شیوه‌های موثرتری را با توجه به شرایط کسب‌وکار خود ایجاد کنید.
  • به نظرتان یک بازاریاب باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟‌ علاوه بر روابط عمومی و پشتکار و مهارت‌هایی این‌چنین، یک بازاریاب باید خلاق باشد. خلاقیت یک بازاریاب با مطالعه‌ی کتاب‌های بازاریابی گل می‌کند. بسیاری از مواقع انسان‌ها در ذهن خود برنامه‌ها و ایده‌هایی دارند که خود از آن‌ها بی‌خبرند. این کتاب‌ها ذهن انسان را به سمتی سوق می‌دهند که به کشف این ایده‌ها و ناشناخته‌ها منتهی می‌شود.
  • اما یک بازاریاب باید ویژگی‌های دیگری هم داشته باشد. قدرت تحلیل عامل مهمی است که به افراد اجازه می‌دهد در موقعیت‌های مختلف بهترین تصمیم‌ها را بگیرند. هرچه کتاب‌های بازاریابی بیشتری بخوانید، بیشتر می‌توانید قدرت تحلیل و ارزیابی خود را تقویت کنید.  
  • گاهی ممکن است مدیران و بازاریاب‌ها شکست بخورند ولی خودشان هم ندانند که دلیل این شکست‌ها چیست. یادتان می‌آید از زمان کودکی به ما می‌گفتند کتاب بی‌زبان است ولی سخن‌های فراوانی دارد؟ اکنون بهتر می‌توانیم مفهوم این کلام را دریابیم. زمانی‌که کتاب‌های بازاریابی را می‌خوانیم، تازه متوجه اشتباهات خود می‌شویم. تازه می‌فهمیم که سال‌هاست در جهتی اشتباه حرکت کرده‌ایم؛ ماه‌هاست اقدامات نادرستی داشته‌ایم و روزهاست که مدام دور خود می‌چرخیم و برمی‌گردیم به موقعیت اول.
  • به عنوان آخرین فایده‌ای که باید به آن اشاره کنیم می‌توانیم بگوییم که مطالعه‌ی کتاب‌های بازاریابی هوش اجتماعی افراد را تقویت می‌کند. ممکن است بازاریاب در موقعیتی قرار بگیرد که در آستانه‌ی شکست باشد. اما اگر از پیش کتاب‌های بازاریابی و اصول مذاکره را خوانده باشد می‌تواند شرایط را به نفع خود برگرداند. یعنی می‌داند که چگونه با مخاطب‌های خود تعامل داشته باشد و از تهدیدها فرصت‌های بسیار مطلوبی خلق کند.

قطعا شما هم می‌دانید فواید مطالعه‌ی بهترین کتاب‌های بازاریابی بسیار بیشتر از آن است که بتوان در یک مقاله به آن اشاره کرد. در این بخش کوشیدیم تنها به چند مورد مهم‌تر اشاره کنیم که لازمه‌ی کار هر بازاریاب و مدیری است.

بهترین کتاب‌‌های بازاریابی برای کارآفرین‌ها

افرادی که دست به ایجاد یک کسب ‌وکار جدید می‌زنند و کارآفرینی می‌کنند همواره شایسته‌ی تقدیر و تحسین هستند. اما کارآفرینی تنها به ایجاد یک کسب‌وکار ختم نمی‌شود. این تازه شروع کار است. در این میان باید مطالعات فراوانی در حوزه‌های تجارت و بازاریابی مطالعه کرد و به علم روز مسلط شد.

ما به افرادی که دوست دارند کسب و کارشان را رونق دهند و از نظر مالی به جایگاه بهتری برسند، کتاب های بازاریابی  و کتاب های مدیریتی که در این حوزه نوشته شده اند را به شما معرفی خواهیم کرد.

انواع کتاب‌های بازاریابی

اما واقعا در این کتاب‌ها چه چیزی نوشته شده است؟‌ بیایید چند نمونه از موضوعات این ژانر را با هم بررسی کنیم. کتاب‌های بازاریابی می‌توانند شامل ترندهای بازاریابی باشند. این کتاب‌ها می‌کوشند با بیان مسائل به‌روز، از تکنیک‌های جدید رونمایی کنند و به شما کمک کنند همراه با تغییرات زمان، پیشرفت کنید.

کتاب‌های مدیریت بازاریابی نیز از جمله مطرح‌ترین موضوعات این دسته هستند. مدیریت و بازاریابی دو عنصر کلیدی هستند که به هم مرتبط و متصل‌اند و به هیچ‌وجه نمی‌توان میان آن‌ها جدایی انداخت.

اما اکنون که در دنیای مدرن و دیجیتال زندگی می‌کنیم، کتاب‌های بازاریابی در دنیای دیجیتال نیز می‌توانند بسیار موثر باشند. به این ترتیب می‌توانید از ابزارها و بسترهای نوین بهره‌مند شوید و به بهترین نتایج برسید. سعی کنید در این زمینه همگام با تکنولوژی خود را به‌روز کنید.

به طور کلی در انواع کتاب‌های بازاریابی می‌توانید مواردی نظیر اصول و استراتژی‌های بازاریابی، شیوه‌های جدید بازاریابی، بازاریابی محتوا، بازاریابی داده، تحلیل اطلاعات، مدیریت کسب‌وکار، مهارت‌های بازاریابی، مدیریت رفتار و تکنیک‌های تسلط بر شرایط مختلف را مطالعه کنید. اگر می‌خواهید کارآفرینی کنید، باید این امر را باور کنید که با مطالعه‌ی این کتاب‌ها، احتمال موفقیت‌تان بسیار بسیار بیشتر خواهد شد.

 

کلام پایانی

همه‌ی آن‌چه که در بخش‌های قبلی خواندید به وضوح حاکی از اهمیت کتاب‌های بازاریابی بود. اما برای شروع مطالعه در این حوزه، باید دست روی کتاب‌هایی بگذارید که تاکنون افراد زیادی را به موفقیت رسانده‌اند. منظورمان بهترین کتاب‌های بازاریابی است. کتاب‌هایی که قطعا با مطالعه‌ی آن‌ها به نکات مهمی دست پیدا می‌کنید.

اما اگر با عناوین این کتاب‌ها آشنایی ندارید هیچ ایرادی ندارد. نقشه‌ی گنج در دستان کتاب وب است. بر همین اساس تصمیم گرفته‌ایم تا هر هفته یکی از  بهترین کتاب‌های بازاریابی را به شما عزیزان معرفی کنیم. با مطالعه‌ی این کتاب‌ها می‌توانید قدم‌به‌قدم به اهداف خود نزدیک شوید.

اما فراموش نکنید، در کنار مطالعه باید عملکرد خود را هم تقویت کنید. یعنی نباید گمان کنید صرفا با خواندن چند کتاب دیگر از همه‌ی زیروبم‌های دنیای بازاریابی آگاه خواهید شد. به راستی که چنین نگرشی نه در خصوص کتاب‌های بازاریابی، بلکه در مورد تمام کتاب‌های آموزشی غیرواقعی است. این کتاب‌ها جنبه‌ی راهنمایی و آموزش دارند. اگر قرار باشد به موارد گفته‌شده در کتاب عمل نکنید، پس چگونه می‌خواهید از فواید بی‌شمار آن بهره‌مند شوید؟ آیا منطقی است زمانی که کلید صندوقچه‌ی گنج را در دستان خود دارید، در گشودن صندوق تعلل کنید؟ قطعا با این کار، افراد دیگر از شما پیشی خواهند گرفت و تنها چیزی که برای شما باقی می‌ماند حسرت است. به زمان توجه کنید و نگذارید به این راحتی از دست‌تان برود. در این مسیر شما را تنها نمی‌گذاریم؛ معرفی کتا‌ب‌های بازاریابی از ما، خواندن و پیشرفت از شما.

 

 کتاب وب

  • رامتین کریمی
  • ۰
  • ۰

چرا اینقدر ماجرای خیانت در هنر و ادبیات جذاب است؟ شاید جواب بعضی این باشد که چون خودمان جرأتش را نداریم، در قصه‌ها خودمان را جای قهرمان می‌گذاریم تا میل به خیانت را برآورده کنیم. ولی در اکثر داستان‌ها خیانت آخر و عاقبت خوشی ندارد. پس شاید این دلیل قانع‌کننده‌ای نباشد. چیزی که با اطمینان می‌توان گفت این است که داستان برای جذابیت به ماجراجویی نیاز دارد و خیانت هم یک جور ماجراجویی است. زمانی میلان کوندرا گله می‌کرد که امروزه در رمان‌ها ماجراهای زیادی اتفاق نمی‌افتد. سابقاً هومر با نوشتن ایلیاد، در سیصد صفحه ده‌ها شخصیت را وارد قصه می‌کرد، جنگ به پا می‌شد، همه را می‌کشت و شخصیت‌های دیگر را به جای آنها می‌آورد. ولی امروزه قهرمان رمان در اتاقش روی تخت دراز می‌کشد، به سقف خیره می‌شود و بعد از صد صفحه تک‌گوییِ درونی، بالاخره تصمیم می‌گیرد چای بخورد. ماجراجویی همیشه اوضاع را جذاب‌تر می‌کند، چه در زندگی، چه در هنر (فیلم و نمایشنامه) و چه در ادبیات. قهرمان داستان با هزار امید و آرزو ازدواج کرده، بعد از مدتی دچار ملال یا ناامیدی می‌شود و تصمیم می‌گیرد جایی بیرون از خانه دنبال خوشبختی بگردد: این آغاز ماجراجویی است. 


هرچند بیشتر ماها به محض فکر کردن به خیانت در کتاب‌ها، به یاد مادام بوواری یا آنا کارنینا می‌افتیم، ولی موضوع خیانت در ادبیات به اندازۀ موضوعاتی مانند جنگ، خوشبختی، تنهایی و مرگ، قدمت دارد. خانواده پایگاه اصلی زندگی اجتماعی است و به همین دلیل غالباً خیانت را مایۀ تضاد و تنش میان فشارهای جامعه و امیال فرد دانسته‌اند. در اینجا 10 کتاب را معرفی می‌کنیم که خیانت نقش مهمی در پیش بردن قصۀ آنها دارد. توصیۀ کتاب‌وب به شما این است که اگر ازدواج کرده‌اید و اهل عبرت گرفتن نیستید، این کتاب‌ها را نخوانید:


مطالعه بیشتر : 10 کتاب پر فروش سال 96



 


1. مادام بواری؛ گوستاو فلوبر

بچگی نکنید! خواهش می‌کنم. ازتان می‌خواهم عاقل باشید!
برایش توضیح داد که عشقشان غیرممکن است و باید مثل گذشته به روابط سادۀ دوستیِ خواهربرادرانه قناعت کنند.
آیا این که می‌گفت جدی بود؟ بدون شک خود اِما هم این را درست نمی‌دانست، چرا که همۀ فکرش را جاذبۀ دلبری‌ای که از او می‌شد، و ضرورت دفاع از خودش در برابر آن، اشغال می‌کرد؛ و با نگاهی مهرآمیز به جوان، نوازش خجولانۀ دست‌های لرزان او را آهسته پس می‌زد.


مادام بوواری داستان خیانت‌های زنی است به نام اِما با روحی سرکش و قانع‌نشدنی. اِما دختری است روستایی که به علت شکستگی پای پدرش با کمک‌پزشکی با نام شارل بواری آشنا می شود و او هم با وجود داشتن همسر، به دلیل دلبستگی نادانسته‌ای به پیرمرد و دخترش بیش از دیگر بیماران سر می‌زند. از قضا همسر پزشک فوت می‌کند و اِما به قصد فرار از زندگی کسالت‌بار دهقانی و زندگی در شهر با شارل ازدواج می‌کند؛ ولی چیزی نمی‌گذرد که از روحیۀ سروسادۀ شوهرش دچار ملال می‌شود. از سویی جذابیت‌های زندگی شهری او را خیال‌باف می‌کند و از سوی دیگر روزبه‌روز از زندگی زناشویی سرخورده می‌شود. این سرخوردگی باعث می‌شود به مردی به نام لئون دل ببازد، ولی به علت ناتوانی لئون در ابراز احساساتش این عشق فروکش می‌کند و لئون از آنجا می‌رود. در ادامه شارل و اِما با فردی ثروتمند به نام رودولف آشنا می‌شوند. او با زیرکی خود را به اِما نزدیک می‌کند و اِما که قصد دارد کمبودش را به هر نحوی جبران کند، از این حادثه کمال استفاده را می‌برد و به خیانت با وی تا سرحد جنون ادامه می‌دهد. ولی به دلیل رنج بسیاری در زندگی با شارل برده، از غصه بیمار می‌شود.
 داستان به اینجا ختم نمی‌شود. پس از بهبودی نسبی، اِما دوباره به لئون برمی‌خورد و این بار با گذشت چند سال که هر دو (به‌ویژه اِما) تجربۀ کافی در عشق به‌دست آورده‌اند، احساسات خود را بروز می‌دهند. اِما در این عشق تمام اصول را زیر پا می‌گذارد و به دلیل عمر هدررفتۀ خود در کنار همسرش حسرت می‌خورد. درحالی‌که شارل وی را با تمام وجود دوست دارد. از همین جا اِما نادانسته در سراشیبی سقوط می‌افتد و عمری را با فساد می‌گذراند: به دلیل رابطه با لئون زیر بار قرض‌های سنگینی می‌رود که در پایان باعث به حراج رفتن لوازم زندگیشان می‌شود. اما با توجه به مسائل پیش‌آمده و همچنین دلسردی لئون نسبت به او با آرسنیک خودکشی می¬کند . شارل که همواره عاشق اِما بود چند سال بعد فوت می‌کند.


 

2.  آنا کارنینا؛ لف تالستوی

همۀ خانواده‌های خوشبخت مثل هم‌اند؛ ولی هر خانوادۀ بدبخت، فلاکت‌های مخصوص خودش را دارد.


تالستوی آنا کارنینا را در سال 1878 منتشر کرد. کتابی 1000 صفحه‌ای در دو جلد و هشت فصل. تالستوی پیش از آن جنگ و صلح را نوشته بود، ولی آنا کارنینا را اولین رمان خود به معنای دقیق کلمه می‌دانست. فیودار داستایوسکی آن را «اثر هنری بی‌عیب و نقص» نامید و ویلیام فاکنر آن را «بهترین رمانی که تا کنون نوشته‌اند» می‌دانست.
کلیت رمان حول دو ماجرا می‌چرخد: نخست رابطۀ نامشروعی که میان کنتس آنا کارنینا و افسر نظامی به نام کنت ورونسکی شکل می‌گیرد. ورونسکی از آنا می‌خواهد از همسرش جدا شود و با او ازدواج کند، ولی فشار آداب و رسوم زندگی اشرافی و زندگی مذهبی مانع این کار است. آنها برای ادامۀ زندگی به ایتالیا می‌روند ولی در جامعۀ آنجا نیز نمی‌توانند جایی برای خود دست‌وپا کنند. وقتی به روسیه باز می‌گردند، ورونسکی زندگی سابق خود را از سر می‌گیرد، ولی آنا روبه‌روز در خیال حسادت و شک بی‌وفایی‌های او غرق می‌شود. و دیگری زندگی زمین‌داری به نام کنستانتین له‌وین (شخصیتی شبیه خود تالستوی) که به زندگی پرزرق‌وبرق شهری پشت می‌کند و تصمیم به آباد کردن زمین‌هایش در روستا می‌گیرد. او به پرنسس کیتی دل می‌بازد و با دشواری‌های فراوان موفق به ازدواج با او می‌شود، ولی تا زمان تولد نخستین فرزندش، درگیر مسئلۀ ایمان است.
آنا کارنینا دربارۀ خیانت، دورویی، حسادت، ایمان، خانواده، ازدواج، جامعه، پیشرفت و امیال و هوس‌های جسمانی است. تالستوی نصیحت‌گویی نمی‌کند و در عوض چشم‌انداز گسترده‌ای از زندگی روسی را به تصویر می‌کشد تا خواننده همۀ موضوعات را به چشم خود ببیند. 
نکتۀ جالب و در عین حال دردناک داستان این است که آنا درست در روز آشنایی با ورونسکی در قطار، شاهد افتادن یکی از کارگران جلوی قطار و مرگ اوست. آنا این واقعه را به فال بد می‌گیرد و از قضا در پایان رمان معلوم می‌شود سرنوشت خود او همین است.


 


3. داغ ننگ؛ ناتانیل هاثورن

شکافی را که گناه در روح آدمی به وجود می‌آورد، در این عالم فانی با هیچ وسیله‌ای نمی‌توان پر کرد.


ناتانیل هاثورن با نوشتن داغ ننگ در سال 1850 به شهرت رسید. داغ ننگ دربارۀ زنی به نام هستر پرین در جامعۀ مذهبی آمریکا در قرن هفدهم است که فرزندی نامشروع به دنیا می‌آورد و می‌کوشد با ندامت و متانت، زندگی تازه‌ای آغاز کند. قهرمان‌های اصلی کتاب چهار نفرند: هستر و دخترش، شوهرش پزشک پیری با نام ساختگیِ «راجر چیلینگ‌ورث»، و عاشق او عالیجناب دیمزدیل. هستر روحیه‌ای قوی و بردبار دارد؛ دخترکش بچه‌ای شیطان است، شوهرش منتقمی است قهار و خبیث، و عاشقش بی‌نهایت ضعیف و رنجور. داستان دربارۀ گناه است و با کشمکش‌های روحیِ شخصیت‌ها به پیش می‌رود. عذابِ وجدان مایۀ مرگ دیمزدیل می‌شود؛ و همین کشمکش روحی دوباره هستر را به سرزمینی که در آن گناه کرده است، می‌کشاند. هستر وقتی بعد از سال‌ها بدبختی و بی‌سروسامانی و جدایی، دوباره کشیش را در جنگل می‌بیند، به او می‌گوید: «تو شجاع نبودی، تو راستگو نبودی.» به این ترتیب داستان اخلاقی است و مثل بسیاری از آثار کلاسیک، اخلاق و زیبایی در آن دست به دست هم می‌دهند.


 

4. سبکی تحمل‌ناپذیر بار هستی؛ میلان کوندرا

اگر به شخصی خیانت شود که به خاطر او به شخص دیگری خیانت شده است، بدین معنا نیست که با آن شخصِ دیگر از درِ آشتی درآید. زندگی این هنرمند مطلقه شباهتی به زندگی والدینِ خیانت‌دیده‌اش نداشت. نخستین خیانت جبران‌ناپذیر است، و از طریق واکنشی زنجیره‌ای، خیانت‌های دیگری را برمی‌انگیزد که هر کدام از آنها ما را بیش‌ازپیش از خیانت پیشین دور می‌کند.


کوندرا پنجمین رمان خود را با عنوان سبکی تحملناپذیر بار هستی در سال 1982 نوشت و برای نخستین بار در 1984 در فرانسه منتشر کرد. وقایع رمان در پراگ سال 1968 و حول و حوش زندگی هنرمندان و روشنفکران و وقایع بهار پراگ می‌گذرد. توما و ترزا شخصیت‌های اصلی کتاب‌اند. با اینکه توما بهترین جراح یکی از بیمارستان‌های پراگ است و مایل نیست هیچ زنی به زندگی‌اش وارد شود، یک «رشته اتفاق شش‌گانه» او را به سوی ترزا می‌کشاند که پیشخدمتی در یک شهر کوچک است. در سراشیب لغزندۀ «سنگینی» و به خاطر عشق ترزا _زنی که «جلوۀ اتفاق مطلق» است_ توما آزادی، حرفه و همه‌چیز خود را فدا می‌کند. ترزا با آرمان‌خواهیِ ساده‌دلانه و احساسات پاک و بی‌آلایش خود، «ابطال تمام تضادها، ابطال دوگانگی تن و روان، و حتی ابطال زمان» را می‌خواهد، و چون تحقق این خواسته ممکن نیست، رنج می‌برد و رؤیاهای وحشتناک می‌بیند. 
سابینا _هنرمند نقاش و دوست توما_ «زندگی را سبُک می‌خواهد» و «هیچ‌چیز را زیباتر از به سوی نامعلوم رفتن نمی‌داند.» فرانز، روشنفکر چپ‌گرا و دوست سابینا، شیفتۀ وفاداری است و آن را مایۀ وحدت زندگی می‌داند. او معتقد است «وفاداری والاترین پارسایی‌هاست که به زندگی ما وحدت می‌بخشد و بدون آن، زندگی ما به صورت هزاران احساس ناپایدار پراکنده می‌شود.»


 

5. خنده در تاریکی؛ ولادیمیر ناباکوف

بعد به همسرش فکر کرد، و به نظرش رسید زندگی‌اش با او اکنون در نوری ضعیف و ملایم فرو رفته است و از این غبار شیرگون فقط گهگاه چیزی خود را به رخ می‌کشید، موهای بور او در نور چراغ، نور روی قاب یک تابلو، ایرما که با تیله‌های شیشه‌ای که هر یک رنگین‌کمانی در خود داشتند، بازی می‌کرد، و بعد دوباره غبار بود و حرکات آرام و تقریباً سیال الیزابت.


خنده در تاریکی ماجرای دلبستگی مردی میانسال به دختری بسیار جوان است. علاقه‌ای که نهایتاً به رابطه‌ای انگلی میان آن دو می‌انجامد. ناباکوف بعدها همین مضمون را دستمایۀ نوشتن لولیتا قرار داد.
آلبینوس، منتقد هنر و مرد متأهل خوشبختی است که در برلین زندگی می‌کند. او در سینما با دختر 17ساله‌ای به نام مارگو آشنا می‌شود و به او دل می‌بندد. بارها با او قرار می‌گذارد تا عاقبت او را اغوا می‌کند. مارگو نامه‌ای به خانۀ آلبینوس می‌نویسد که به دست زن او، الیزابت، می‌افتد و رابطۀ آنها فاش می‌شود: زندگی آلبینوس از هم می‌پاشد. آلبینوس مارگو را به دوستش رکس معرفی می‌کند، غافل از اینکه این دو سابقاً رابطه داشته‌اند و بدین ترتیب ناخواستۀ مایۀ ازسرگیری رابطۀ آنها می‌شود. آن دو برای سرکیسه کردن آلبینوس هم‌دست می‌شوند.
آغاز کوبندۀ خنده در تاریکی ما را به یاد آغاز داستان میشایل کلهاس اثر هاینریش فُن کلایست می‌اندازد:


زمانی در برلین آلمان مردی زندگی می‌کرد به نام آلبینوس. وی ثروتمند و محترم و خوشبخت بود. روزی همسرش را به خاطر معشوقۀ جوانی ترک کرد. عاشق شد، ولی کسی به او عشق نورزید و زندگی‌اش تباه شد.


6. در جستجوی زمان ازدست‌رفته؛ مارسل پروست

به سدّ محالی پی می‌بردم که عشق به آن بر می‌خورَد. خیال می‌کنی موضوع عشقت کسی است که شاید در برابرت خفته، در بدنی نهفته است. اما افسوس، امتداد این کس تا همۀ نقطه‌های فضا و زمانی است که در آنها به سر برده است و خواهد برد. اگر  به تماس او با این یا آنجا، این یا آن ساعت دست نیابی، دستت به خودش هم نمی‌رسد. و تماس با همۀ این نقطه‌ها نشدنی است. باز اگر جایشان را می‌شناختی می‌توانستی خود را به آنجا بکشانی. اما کوروار به هر سو می‌روی و نمی‌یابی. و بدگمانی از همین است، و حسادت، و آزار. زمان گرانبهایی را به جستجوی واهی هدر می‌دهی و ندانسته از کنار حقیقت می‌گذری.


اگرچه رمان پروست مانند چند کتاب قبلی تماماً دربارۀ خیانت نیست، ولی بد نیست به دلیل نقش مهم خیانت در یکی از جلدها، به آن اشاره کنیم.
جلد ششم رمان پروست، با عنوان اسیر، روایت زندگی مشترک آلبرتین و راوی در پاریس است. خانوادۀ راوی بیرون از پاریس، به کارهای خود مشغول‌اند و او و آلبرتین را با فرانسواز تنها گذاشته‌اند. راوی بارها می‌گوید دیگر آلبرتین را دوست ندارد، ولی از سر حسادت کنار او مانده است. حتی یک بار چیزی نمانده او و آندره را حین ارتکاب عمل غافلگیر کند؛ شک او بالا می‌گیرد و احتمال بروز اینگونه موارد مایۀ عذاب اوست. وقتی آلبرتین می‌خوابد، راوی آسوده‌خاطر است: وقتی خواب است هویت‌های چندگانه و پراکنده و امیال ناشناختۀ او فروکش می‌کند؛ فقط در این مواقع است که راوی احساس می‌کند ”وجود گزیرپای“ او را در چنگ دارد. ولی به مرور پی می‌برَد که تلاش برای مهار او بی‌فایده است: رویدادهای تصادفی، داستان‌های ساختگی ولی بودار، و نیمچه‌حقایقی که برای لاپوشانیِ دروغ‌های قبلی می‌گوید، بسیار فاش‌کننده‌تر از تجسس‌های چند سال اخیرِ راوی است.
فکر و خیال دربارۀ خیانت‌های احتمالیِ آلبرتین چنان ذهن راوی را درگیر کرده که نمی‌تواند دست‌به‌کار نوشتن شود. آرزوی سفر به ونیز و آغازی جدید در دل او زبانه می‌کشد، و درست زمانی که قاطعانه تصمیم می‌گیرد برای همیشه از آلبرتین جدا شود، فرانسواز خبر می‌دهد که وقتی راوی خواب بوده، او وسایلش را جمع کرده و گریخته است.
اسیرْ کتاب دلشوره‌آوری است، سرشار از بدگمانی، بی‌اعتمادی و رنج. ولی گهگاه، وعدۀ چیزی فراتر را در خود دارد، و زیبایی و بصیرتی ناگهانی از آن سر بر می‌آورَد که اخم خواننده را می‌گشاید و او را تا اوج الهامات هنرمندانه بالا می‌کشد.


 

7. منسفیلد پارک؛ جین آستین

اگر قرار باشد یک خصوصیت را در آدمیزاد نام ببریم که واقعاً شگفت‌انگیزتر از هر خصوصیت دیگری باشد، به نظر من همان حافظه و خاطره است. قدرت‌ها، ضعف‌ها و نابرابری‌های حافظه از هر چیز دیگری در ما درک‌ناپذیرتر است. حافظه گاهی خیلی قدرتمند است، فوری به سراغ آدم می‌آید، گوش به فرمان است. گاهی گیج و سرگشته، و خیلی ضعیف… در مواقعی هم خودسر و غیر قابل مهار! …ما آدم‌ها از هر لحاظ معجزۀ خلقت‌ایم… اما قوۀ یادآوری و فراموشی، دیگر واقعاً غیر قابل درک است.


منسفیلد پارک، مانند تمام آثار جین آستین، از تمام کتاب‌هایی که تا اینجا نام بردیم اخلاق‌گراتر است. فَنی پرایس، قهرمان داستان، در برابر بی‌اخلاقی‌ها، خطاها و خیانت‌های اطرافیان مقاومت می‌کند تا خود به یکی از آنها تبدیل نشود. 
فَنی(فرانسس پرایس) را وقتی ده ساله است خانواده‌اش به خانۀ عمو (تامس برترام) و زن‌عمویش می‌فرستند. او در آنجا در کنار عموزده‌هایش تام، ادموند، ماریا و جولیا بزرگ می‌شود و میان او و ادموند محبتی شکل می‌گیرد. پس از مدتی مری و هنری کرافرد، خواهرزن و برادرزن کشیش محل، به دیدن خانوادۀ برترام می‌آیند و ادموند به مری دل می‌بندد. 
همزمان با این وقایع، دخترعموی فنی یعنی ماریا، با اینکه نامزد دارد، با هنری کرافرد وارد رابطه می‌شود. پس از مدتی هنری به فنی پیشنهاد ازدواج می‌دهد، ولی او به دلیل مخالفت عمویش نمی‌پذیرد. دو دخترعموی فنی سرنوشت بدی پیدا می‌کنند: ماریا عاقبت با هنری فرار می‌کند و جولیا به همراه جوانی ناباب به نام ییتس از خانه فرار می‌کند. رفتارهای خودخواهانۀ مری کرافرد هم باعث می‌شود ادموند از این علاقۀ کورکورانه دست بردارد و دوبارۀ به سوی فنی بازگردد و با او ازدواج کند.


 

8. پایان رابطه؛ گراهام گرین

قصه نه آغازی دارد، نه پایانی: آدمی به اختیار خودش روی یکی از تجاربش دست می‌گذارد، و از آنجا همه‌چیز را به چشم گذشته و آینده می‌بیند.


پایان رابطه دربارۀ زندگی رمان‌نویسی به نام موریس بندریکس در سال‌های جنگ جهانی دوم در لندن است. بندریکس با زنی به نام سارا مایلز که همسرش (هِنری) کارمندی عنین است دل می‌بازد و با او وارد رابطه می‌شود، ولی به زودی درمی‌یابد که این رابطه دوام چندانی نخواهد داشت، زیرا حسادت‌های آشکار او بر این رابطه سایه افکنده است. وقتی سارا حاضر به طلاق از همسرش نمی‌شود، موریس از کوره در می‌رود. بعد از این اتفاق، سارا بی هیچ توضیح بیشتری، با او قطع رابطه می‌کند.
از سویی هِنری پس از مدتی به روابط زنش مشکوک می‌شود و از سوی دیگر، بندریکس کارآگاهی خصوصی می‌گیرد تا از روابط تازۀ سارا سر در بیاورد. از دفتر یادداشت سارا کاشف به عمل می‌آید که او با خدا عهد بسته اگر بندریکس از بمباران لندن جان سالم به در ببرد، دیگر با او وارد رابطه نشود. مصیبت‌های فراوانی بر سر سارا می‌رود که و او نهایتاً در اثر عفونت ریه جان می‌بازد. در آخرین صفحۀ رمان گویی بندریکس هم در پی این ماجراها به خدا ایمان آورده، هرچند او را دوست ندارد.


9. روابط خطرناک؛ لاکلو

روابط خطرناک داستانی است به سبک نامه‌نگاری دربارۀ زن و مردی رقیب به نام مارکیز دو مِرتوی و ویکُنت دو والمون که سابقاً عاشق و معشوق بوده‌اند و اکنون با اغوا کردن دیگران، به سوء استفاده از آنها می‌پردازند. هدف آن دو از این روابط خیانت بار، لذت شخصی و به رخ کشیدن قدرتشان است.
بانویی شریف و متأهل به نام مادام دو توروِل به دور از همسرش در قصر عمۀ ویکنت دو والمون به سر می‌برد. ویکنت تصمیم گرفته از فرصت استفاده کند تا او را فریب دهد و به خیانت وادارد. همزمان، مارکیز دو مِرتوی نیز تصمیم گرفته دختر جوانی به نام سسیل دو وولانژ را اغوا و وادار به خیانت کند؛ مادرِ سسیل به تازگی او را از صومعه بیرون آورده تا برای ازدواج با کسی که سابقاً عاشق مِرتوی بوده ولی دست رد به سینۀ او زده، آماده کند. سسیل به معلم موسیقی‌اش، شوالیه دانسِنی، دل بسته است و مِرتوی و والمون وانمود می‌کنند قصد دارند آن دو را به هم برسانند، ولی در حقیقت نقشۀ خودشان را پیش می‌برند.
آندره در مقاله‌ای که بعدها به عنوان پیشگفتار به این رمان افزوده شد میگوید برخلاف اینکه غالباً گفته‌اند روابط خطرناک داستانی است دربارۀ خیانت و بی‌بندوباری، ولی باید آن را پیشگام ظهور نوع جدیدی از شخصیت‌ها در ادبیات فرانسه دانست. مالرو ویکنت دو والمون و مارکیز دو مِرتوی را شخصیت‌هایی «بی‌سابقه» در ادبیات می‌داند که «برای اولین بار [در ادبیات اروپا]، عامل تعیین‌کنندۀ اعمال و رفتار آنها ایدئولوژی است.»


10. گتسبی بزرگ؛ اسکات فیتس جرالد

در سال‌هایی که جوان‌تر و به ناچار آسیب‌پذیرتر بودم پدرم پندی به من داد که آن را تا به امروز در ذهن خود مزمزه می‌کنم. وی گفت:

«هروقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که توی این دنیا، همهٔ مردم مزایای تو رو نداشته‌ن.»

 

گتسبی بزرگ دربارۀ مرد جوانی به نام جِی گتسبی است که ثروت زیادی دارد و خانۀ اشرافی‌اش دائماً محل برگزاری مهمانی‌های بزرگ و باشکوه است. کسی نمی‌داند این ثروت از کجا آمده است و شایعات فراوانی دربارۀ زندگی او در میان مردم می‌گذرد. مثلاً شایعه است که گتسبی از خانوادۀ بسیار فقیری بوده که عاشق دختر پولداری به نام دی‌زی می‌شود، بعد در زمان سربازی از دی‌زی دور می‌شود و خبر ازدواج او را می‌شنود. با این حال گتسبی عاشق می‌ماند و همیشه چشمش به دنبال دی‌زی می‌گردد و با وجود ثروت و شهرت و قدرت و نفوذ فراوان، قادر به فراموش کردن عشق قدیمی خود نیست.
اکنون دی‌زی در شهر اوست و ماجراهایی شروع می شود. گتسبی می‌کوشد میان دی‌زی و همسرش جدایی اندازد و به عشق قدیمی خود برسد. سرانجام آن دو از طریق آژانس نیک کاراوِی که دوست دورۀ کودکی دی‌زی است، با هم روبه‌رو می‌شوند. گتسبی تصور می‌کند نیک می‌تواند دی‌زی را به او بازگرداند. اما معلوم می‌شود دارایی گتسبی از راه‌های غیرقانونی به دست آمده که شامل معاملات قاچاق است. و این عاملی است که شوهر دیزی علیه گتسبی به کار می‌گیرد. پس از درگیری لفظی میان گتسبی و شوهر دی‌زی در هتلی در منهتن، گتسبی و دی‌زی سوار ماشین گتسبی می‌شوند و در راه، دیزی که پشت فرمان نشسته، با یک زن پیاده تصادف می‌کند. همسرخشمگین زن مرده، به تصور این که گتسبی راننده بوده، روز بعد درحالی‌که گتسبی در استخر خانه‌اش است، به او شلیک می‌کند. تام و دیزی مدتی در املاک پهناورشان گوشۀ عزلت می‌گیرند و نیک کاراوی ، راوی ماجرا، به زادگاه خود باز می‌گردد و سعی می‌کند از آنچه شاهدش بوده، فرار کند. نیک، تماشاچی بی‌گناه، در حقیقت تمام ماجراست، نه فقط به عنوان یک شاهد، بلکه به عنوان وجدان اخلاقی کتاب.

  • رامتین کریمی
  • ۰
  • ۰

 

reasons for reading books 1
 
حتی اگر در تمام عمرتان فقط یک کتاب خوانده باشید، می‌دانید کتاب خواندن چه موهبتی است. کتاب لذتی وصف‌ناپذیر به شما می‌دهد. گرچه در ارزش مطالعه شکی نیست، ولی عادت کتاب خواندن از میان ما رخت بربسته است. یکی از دلایل کم شدن مطالعه رشد تکنولوژی است. با این حال، اکثر ما از فواید پرشمار مطالعه بی‌خبریم. در اینجا به 30 دلیل اهمیت کتاب خواندن اشاره می‌کنیم:

reasons for reading books / earn knowledge


1. کسب دانش

یکی از مهم‌ترین دلایل اهمیت کتاب خواندن، کسب دانش است. کتاب منبع سرشار اطلاعات است. خواندن کتاب‌های گوناگون اطلاعات فراوانی دربارۀ موضوعات مختلف در اختیار ما می‌گذارد و به آگاهی ما عمق می‌بخشد. هر کتابی که می‌خوانید، چیزهای تازه‌ای می‌آموزید که در غیر این صورت از آنها بی‌خبر می‌ماندید.
 

 reasons for reading books / Brain development

2. رشد مغز

پژوهش‌ها ثابت کرده که مطالعه تأثیر مثبتی بر مغز دارد. مطالعه ذهن را فعال نگه می‌دارد و از زوال ذهن و آلزایمر پیشگیری می‌کند. زیرا فعالیت مغز مانع از دست رفتن نیروی آن است. مغز مانند ماهیچه‌ای است که با تمرین می‌توان آن را قوی و سالم نگه داشت. کتاب‌خوانی مانند حل معما ورزشی ذهنی و مایۀ سلامت مغز است.

 

3. کاهش استرس

مطالعه بر بدن نیز تأثیر مثبتی دارد و حتی بهتر از پیاده‌روی یا گوش سپردن به موسیقی به رفع استرس کمک می¬کند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد کسانی که بیشتر کتاب می‌خوانند استرس کمتری دارند.
 

 reasons for reading books / Memory Improvement

4. تقویت حافظه

هنگام خواندن کتاب باید موضوع آن، شخصیت‌ها و پیشینۀ آنها، زمینۀ داستان و جزئیات آن را به یاد داشته باشید. هرچه مغز بیشتر به یاد بسپارد، حافظه بهتر تقویت می‌شود. به علاوه، چیزهای تازه‌ای که به یاد می‌سپارید، هم راه را برای خاطرات جدید هموار می‌کند و هم خاطرات پیشین را تقویت می‌سازد.
 

reasons for reading books / Enhance imagination


5. تقویت تخیل

هرچه بیشتر می‌خوانید، تخیل شما را قوی‌تر می‌شود. وقتی کتاب داستانی می‌خوانید، ذهن شما تمام سعی خود را می‌کند تا ماجراها را به تصویر در آورد. 

 

6. بهبود مهارت‌های انتقادی

یکی از مهم‌ترین فواید مطالعه، تقویت مهارت‌های انتقادی است. مثلاً خواندن داستان‌های رمزآمیز، ذهن را تحریک می‌کند. تقویت مهارت‌های انتقادی ذهن به شما در تصمیم‌گیری در امور روزمره کمک می‌کند. کتاب خواندن ذهن را به شکلی وادار به اندیشیدن و پردازش اطلاعات می‌کند که مثلاً با تماشای تلویزیون امکان آن فراهم نمی‌شود. هرچه بیشتر کتاب بخوانید، درک شما از آنچه می‌خوانید و کاربردهای آن عمیق‌تر می‌شود.
 

reasons for reading books / Improved vocabulary


7. بهبود واژگان

کتاب خواندن واژگانی که می‌دانید را افزایش می‌دهد و بر زبان شما تأثیر می‌گذارد. حین مطالعه به واژگان و اصطلاحات و سبک‌های تازه‌ای در نوشتن برمی‌خورید.

 

8. بهبود مهارت نگارش

با خواندن کتاب‌های خوش‌ساخت به نویسندۀ بهتری تبدیل می‌شوید. نویسندگان نیز مانند هنرمندان با نوشته‌های خود بر همدیگر تأثیر می‌گذارند. نویسندۀ موفق کسی است که با مطالعۀ آثار دیگران مهارت‌های خود را افزایش دهد. پس اگر می‌خواهید نویسندۀ بهتری باشید، کار را با آموختن از استادان نویسندگی آغاز کنید.
 

 reasons for reading books / Improve communication skills

9. بهبود مهارت‌های ارتباطی

افزایش واژگان و ارتقای مهارت‌های نوشتاری مایۀ پیشرفت مهارت‌های ارتباطی شماست. هرچه بیشتر بخوانید و بنویسید، بهتر ارتباط برقرار می‌کنید. افزایش توانایی‌های ارتباطی شما، روابط شما با دیگران را گسترش می‌دهد و به ارتقای جایگاه شما در محل کار و تحصیل می‌انجامد.

 

10. افزایش دقت و تمرکز

مشغله‌های فراوان در زندگی، ذهن ما را به سمت و سوهای گوناگون می‌کشاند. مثلاً ناچارید زمان خود را میان انجام کار، چت کردن با دیگران، چک کردن ایمیل، سر زدن به فیس‌بوک و اختلاط با همکاران و همکلاسی‌ها تقسیم کنید. این همه کار باعث افزایش استرس و کاهش بهره‌وری شما از زمان می‌شود. ولی هنگام مطالعه، افکار و چشمان شما غرق جزئیات کتاب می‌شود و تمام ذهن شما به سمت چیزی می‌رود که می‌خوانید. کافی است روزی دستکم بیست دقیقه کتاب بخوانید تا از تأثیر مثبت آن بر تمرکز ذهنتان شگفت‌زده شوید.
   

 reasons for reading books / A good habit

11. عادتی پرفایده

کتاب خواندن ما را مشغول نگه می‌دارد و علاوه بر آن، استفادۀ پرفایده‌ای از زمان ماست. مطالعه نه فقط ما را از نگرانی‌ها را دور می‌کند، بلکه ذهن را از یکنواختی نیز نجات می‌دهد. کتاب بهترین وسیلۀ سرگرمی است. کسی که به کتاب خواندن عادت می‌کند، هرگز کلافه نمی‌شود. هر کتاب شما را به دنیای متفاوتی می‌برد و اسباب طراوت و آسایش شما را فراهم می‌کند. 
 

 /reasons for reading books / Cheap fun

12. تفریح ارزان

کتاب‌خوانی در مقایسه با سرگرمی‌های دیگر بسیار ارزان است. فیلمی که با بلیط ده یا بیست هزار تومان تماشا می‌کنید، فقط یکی-دو ساعت شما را سرگرم نگه می‌دارد. ولی با همین پول کتابی می‌خرید که ساعت‌ها مایۀ سرگرمی است.

 

13. انگیزش

زندگی سرشار از دشواری‌های مختلف است. کسب اندکی انگیزه می‌تواند در مواجهه با هر یک از این مشکلات کمک بزرگی باشد. خواندن کتاب‌های انگیزه‌بخش دربارۀ تجارب دیگران در زندگی می‌تواند زندگی شما را تغییر دهد. خواندن کتاب‌های خوبی مانند زندگینامه‌هایی که افراد دربارۀ تجارب خودشان نوشته‌اند، هم مشوق شما در زندگی است و هم راهنمایی برای دستیابی به اهدافتان. تجارب دیگران می‌تواند الهام‌بخش شما باشد تا در زندگی خودتان دانش‌آموز، همسر، دختر، پسر، مادر، پدر و کارمند بهتری باشید.

 

14. بهبود سلامت

هزاران و چه بسا میلیون‌ها کتاب خوب دربارۀ حفظ سلامتی وجود دارد. بسیاری از این کتاب‌ها حقیقتاً راهنمای خوبی برای بهبود سلامت شماست و خواندن آنها به رفع افسردگی شما کمک می‌کند. کسانی که از افسردگی شدید رنج می‌برند، می‌توانند فواید بسیاری از خواندن این کتاب‌ها به دست آورند. به علاوه، از چنین کتاب‌هایی نکات فراوانی دربارۀ ورزش، رژیم، و راه‌های مختلف برای کسب سلامتی می‌آموزید و همۀ اینها به بهبود سلامت ذهنی و بدنی شما کمک می‌کند.


15. بهبود عواطف

پژوهش‌های گوناگون نشان می‌دهد مطالعه، به ویژه خواندن کتاب‌های داستانی، عواطف و احساسات شما را تقویت می‌کند. پژوهشی در هلند نشان می‌دهد افرادی که خود را درگیر مطالعۀ داستان می‌کنند، از سطح بالاتری از عواطف و احساسات برخوردارند. هنگام خواندن داستان، شما بخشی از داستان می‌شوید و دردها و شادی‌ها و تمام احساسات شخصیت‌ها را احساس می‌کنید. با این کار، ذهن شما می‌آموزد که وضعیت‌ها و اتفاقات مختلف چه تأثیری بر دیگران دارد و از این طریق، همدلی شما با آنها افزایش می‌یابد. بنابراین، با خواندن کتاب‌های داستانی، دنیایی بهتر و سرشار از همدلی میان انسان‌ها می‌آفریند.


16. تقویت مهارت‌ها

مطالعه به‌طور کلی یکی از راه‌های تقویت تمام مهارت‌هاست. برای پیشرفت در هر رشته‌ای، کتاب‌های ویژۀ آن وجود دارد. کتاب مهم‌ترین منبع دریافت اطلاعات در هر موضوع و رشته‌ای است. بزرگ‌ترین فایدۀ کتاب این است که بسیار بیش از آنچه در کلاس‌های درس گفته‌اند، به شما می‌آموزد. هدف شما چه آموختن آشپزی باشد یا رقص، یا حتی نظافت، خواندن کتابی دربارۀ آن، مهارت‌های شما را افزایش می‌دهد.

 

17. افزایش خودباوری

با خواندن کتاب‌های بسیار، توان ارتباطی شما افزایش می‌یابد و اطلاعات بسیاری در حوزه‌های مختلف به دست می‌آورید. همۀ اینها نهایتاً به افزایش خودباوری شما می‌انجامد. افزایش اعتماد به نفس و توانمندی‌های مختلف، از شما انسان مفیدتر و بهتری می‌سازد.
 

 reasons for reading books / Mobile entertainment

 

18. سرگرمی همراه

کتاب‌ها عموماً کم‌وزن و به راحتی قابل حمل‌اند. از سوی دیگر، برخلاف رایانه‌ها و بازی‌ها فضای چندانی اشغال نمی‌کنند. کتاب را می‌توان در جیب یا کیف گذاشت و با خود به همه‌جا برد. می‌توان آن را همه‌جا، در سفر در هواپیما، در رختخواب پیش از خواب، در زیر سایه‌ای حین استراحت، و حتی در تعطیلات، مطالعه کرد.
 

 /reasons for reading books / Comfortable sleep

19. خواب راحت

مشکلات خواب باعث کاهش بهره‌وری در فعالیت‌ها می‌شود. به همین دلیل بسیاری از متخصصان به افراد توصیه می‌کنند انجام کاری آرام‌بخش را به یکی از عادت‌های پیش از خواب خود تبدیل کنند. کتاب خواندن یکی از بهترین راه‌ها برای کسب آرامش پیش از خواب است. به جای تماشای تلویزیون یا اتلاف وقت با تلفن همراه در رختخواب، بهتر است پیش از خواب وقت خود را به مطالعه بگذرانید. تابش نور تلویزیون و موبایل تأثیر نامطلوبی بر خواب شما خواهد داشت. ولی تأثیر کتاب درست برعکس آن است.

 

20. آشنایی با جهان‌های دیگر

سیر در کتاب‌های داستان، شما را به دنیاهای دیگری می‌برد که همه‌چیز در آنها متفاوت است. شما با خواندن کتاب به فرهنگ‌های دیگری پا می-گذارید. کتاب‌ها افق دید شما را گسترش می‌دهند و شما را با کشورها و مردمان دیگری آشنا می‌کنند که پیشتر دربارۀ آنها هیچ تصوری نداشتید. مطالعه بهترین راه برای سیر ذهن شما در سرزمین‌های بیگانه است.


21. اجتماعی شدن

همیشه می‌توانیم آموخته‌های خودمان را با خانواده و دوستان و همکاران سهیم شویم. این کار توان ما برای اجتماعی شدن را افزایش می‌دهد. انسان موجودی اجتماعی است. این قابلیت انسان در دنیای تلفن‌های همراه ضعیف شده است. با کتاب‌خوانی می‌توان جمع‌ها و گروه‌های تشکیل دارد و دانسته‌های خود را با دیگران به اشتراک گذاشت.
 

 reasons for reading books / Increasing creativity

22. افزایش خلاقیت

مهم‌ترین تفاوت میان کتاب خواندن و تماشای تلویزیون این است که مطالعه توانمندی‌های شما برای خلاقیت را بالفعل می‌کند. هرچه بیشتر بخوانید، بیشتر می‌آموزید. افکار جدید باعث می‌شود ذهن شما راه‌های تازه‌تر و بهتری را در زندگی کشف کند. بدین طریق، تصویر دیگری از دنیا به دست می‌آوریم و همواره راه‌حل‌های متفاوتی کشف می‌کنیم.


23. آموختن همگام با توانایی‌های خود

یکی دیگر از فواید کتاب خواندن این است که می‌توان بسته به توانایی خودتان بیاموزید. کتاب همواره در اختیار شماست و هروقت احساس کردید جایی را درست متوجه نشده‌اید، می‌توانید دوباره به آن مراجعه کنید. می‌توانید هر بخشی از کتاب را هر چند بار که خواستید بخوانید، بدون نگرانی از اینکه چیزی را از دست بدهید. اگر کتابی که می‌خوانید، کتاب راهنمای کاری باشد، می‌توانید، هر مرحله از کار را سر فرصت بیاموزید و بعد از رفع یک بخش از مسئله، به سراغ بخش بعد بروید. بنابراین همه‌چیز همگام با میل شما پیش می‌رود و آزادید هر کاری را طبق خواستۀ خود پیش ببرید.
 

 reasons for reading books / Plenty of options

24. گزینه‌های فراوان

آنقدر کتاب خوب وجود دارد که هرگز در تمام عمر خود دچار کمبود نمی‌شوید. قرن‌هاست انسان‌ها کتاب نوشته‌اند، می‌نویسند و خواهند نوشت. کتاب برای شما چه منبع الهام باشد، چه وسیله‌ای برای خنده، چه منبع احساسات عاشقانه و چه کسب مهارت‌های جدید، برای همۀ اینها بی‌شمار کتاب وجود دارد. کافی است وقتی را برای مطالعه در نظر بگیرید و کتابی را برای خواندن انتخاب کنید. هرگز با کمبود کتاب‌های خوب مواجه نخواهید شد.

 

25. بهبود اخلاقیات

کتاب به ما تشخیص خوب از بد را می‌آموزد. با خواندن کتاب می‌توان راه‌های مختلف زیستن و مواجهه با مشکلات را آموخت. بدین طریق درمی‌یابید در گذشته کدام شیوه‌های زندگی درست از آب درآمده و کدامیک ناکارآمد بوده است. بر اساس این آموخته‌ها قدرت تصمیم‌گیری شما در زندگی افزایش می‌یابد.

 

26. آموختن دربارۀ گذشته

تاریخ ما در آنچه امروز هستیم نقش مهمی دارد. با خواندن کتاب‌ها می‌توان درک بهتری نسبت به گذشته و تأثیر آن بر حال به دست آورد. کتاب فرصتی در اختیار ما می‌گذارد تا با پیشینه، کشور و به طور کلی با دنیای پیرامون خود بیشتر آشنا شویم. مطالعه بهترین راه برای مرور گذشته و شناخت درست زمان حاضر است.

 reasons for reading books / Saving


27. صرفه‌جویی

کتاب علاوه بر اینکه ارزان است، فرصتی برای صرفه‌جویی نیز فراهم می‌کند. زیرا کتاب خواندن نیازی به صرف انرژی‌ها یا تجهیزات مختلف ندارد. با خواندن کتابی دربارۀ مهارتی مانند آشپزی، نجاری یا دیگر مهارت‌های فنی می‌خوانید، از هزینه کردن برای استخدام دیگران معاف می‌شوید. بنابراین نه فقط مهارت جدیدی می‌آموزید، بلکه در هزینه‌ها نیز صرفه‌جویی می‌کنید.


28. بدون عوارض جانبی

صرف زمان بسیار در برابر تلویزیون یا بازی‌های ویدئویی در بلندمدت به سلامت چشم شما آسیب می‌زند. ولی استفاده از کتاب آسان و بی‌ضرر است. هیچ‌کس از خواندن کتاب‌های زیاد کور نشده است. کتاب‌خوانی هیچ خطر و عوارض جانبی در پی ندارد. هرچه هست فایده است.


29. افزایش هوش

کتاب همواره به ما چیزهای تازه‌ای می‌آموزد و کسانی که بیشتر می‌خوانند از دیگران باهوش¬ترند، ذهن بازتری دارند و نسبت به پیرامون خود آگاه‌ترند.
 

 reasons for reading books / The book is better than the movie

30. کتاب بهتر از فیلم است

فیلم‌های بسیاری را از روی کتاب‌ها اقتباس کرده‌اند. ولی عموماً با تماشای فیلمی که کتاب آن را خوانده‌ایم پی می‌بریم که کتاب بسیار بهتر از فیلم است. همواره جاهایی در کتاب وجود دارد مثلاً جایی که غرق افکار قهرمان داستان می‌شویم که در فیلم به خوبی به بیننده منتقل نمی‌شود.

 

کتاب وب

  • رامتین کریمی
  • ۰
  • ۰

برای شروع هر کاری لازم است که پیش‌نیازهایی را آماده کنیم. در مورد شروع فرآیند مطالعه‌ی کتاب اولین سوالی که پیش می‌آید این است: چه کتابی بخوانیم؟ پاسخ به این سوال کمی سخت است. به طور کل معرفی کتاب مسئولیتی سنگینی است که تیم تحقیق و مدیریت کتاب وب با تکیه بر بیش از 2 دهه تجربه کاری در زمینه فروش و انتشار کتاب تصمیم گرفته است در این مسیر خطرناک قدم بردارد و شما را با برترین کتاب‌های هر ژانر آشنا کند.

حوزه‌ی مطالعاتی مورد نظر یا مورد علاقه‌ی خود را انتخاب نمایید

 

  

  

 

بگذارید یک گام به عقب برگردیم و یک پرسش‌ مهم‌تر را مطرح کنیم. چرا باید کتاب بخوانیم؟ فواید کتاب خواندن چیست؟ افرادی که کتاب می‌خوانند به چه چیزهایی دست پیدا می‌کنند؟ اگر بخواهیم این سوالات را ادامه دهیم، یک فهرست بلندبالا خواهیم داشت. فهرستی پر از سوالاتی که شاید ذهن بسیاری از افراد را به خود درگیر کرده است. تمام این موارد باعث شد که به فکر تهیه مقاله‌ای بیفتیم و این سوالات مهم را پوشش دهیم. حتی اگر این مطلب کمک زیادی هم به شما نکند، جرقه‌ای را در ذهن‌تان ایجاد خواهد کرد که شما را راهنمایی می‌کند. بیایید با هم این مسائل را بررسی کنیم..

 

اهمیت کتاب خواندن در چیست و چرا کتاب وب تا این حد در معرفی کتاب وسواس به خرج می‌دهد؟

اولین گام برای شروع هرکاری این است که به فلسفه‌ی آن پی ببریم. پیش از شروع کتاب خوانی هم لازم است دلیل این کار را بدانیم. قطعا شما هم هدفی از این کار دارید. حتی اگر برای پر کردن اوقات فراغت خود به کتاب پناه آورده‌اید، این خود می‌تواند دلیل قابل‌قبولی باشد. مگر نه این‌که کتاب دوست ماست؟‌ چه چیزی بهتر از گذراندن ساعات فراغت در کنار یاران و دوستان؟

اما به راستی اهمیت کتاب خواندن در چیست؟ به عقیده‌ی بسیاری از افراد کتاب خواندن مهم است چون به افکار آدمی بال و پر می‌دهد. به ما درس زندگی می‌آموزد و ما را به فردی مجرب تبدیل می‌کند. هم‌زمان ذهن‌مان هم پویا و فعال خواهد ماند و ممکن است در تنگناهای زندگی یاد جمله‌ای از یک کتاب بیفتیم و نور امید در دل‌مان بدرخشد.

شاید اصلا بتوان گفت مهم نیست چه کتابی بخوانیم، در درجه‌ی اول تنها مهم است که بخوانیم. افراد زیادی هستند که عقیده دارند هر کتابی ارزش یک‌ مرتبه خواندن را دارد. کاری به درست یا غلط بودن این جمله نداریم. اما حتی اگر یک کتاب بد را هم بخوانید، در آن صورت قادر خواهید بود کتاب خوب را از بد تشخیص دهید. می‌بینید؟ حتی خواندن کتاب بد هم اهمیت دارد البته اینجاست که همراهمی یک فرد کتابخوان با شما اهمیت پیدا می‌کند. فردی خبره و آشنا در زمینه کتاب می‌تواند با معرفی کتاب هایی که ارزش خواندن دارند به شما در نیل به اهدافتان کمک کند.

 

فواید کتاب خواندن کدام‌اند؟

فارغ از لذتی که کتاب خواندن با خود به همراه دارد، می‌توان فواید بی‌شماری را برای آن مطرح کرد.در ادامه قصد داریم 11 مورد از مهم‌ترین فواید کتاب خواندن را که در تصمیم‌گیری‌های کتاب وب برای معرفی کتاب دخیل بودند را به شما معرفی کنیم.

  1. کتاب خواندن باعث تحرک ذهنی و ورزش مغزی می‌شود. می‌پرسید چه کتابی بخوانیم تا به این هدف دست پیدا کنیم‌؟ پاسخ ساده است. هر کتابی این قابلیت را دارد که ذهن شما را درگیر کند. داستان، فلسفه، تاریخ، سیاست، هنر و ... همه و همه عملکردهای شناختی ذهن را تحریک می‌کنند. زمانی که بر روی متن کتاب تمرکز می‌کنید، تمام ذهن خود را به کار می‌گیرید تا به مفهومی از آن نوشته دست پیدا کنید و این تخصص ماست که در معرفی کتاب شما را یاری کنیم.

  2. کتاب خواندن دانش لغوی را افزایش می‌دهد. زمانی که از یک کتاب خوان می‌پرسید چه کتابی بخوانیم که مفید باشد، او اول از شما می‌خواهد هدف‌تان را از کتاب خوانی بیان کنید. جالب است بدانید که حتی اگر گسترش دایره‌ی واژگان در فهرست اهداف شما نباشد، باز هم ناخودآگاه این اتفاق می‌افتد.
  3. کتاب خواندن شما را آرام می‌کند. اصلا شاید این مورد یکی از مهم‌ترین فواید کتاب خواندن باشد. دیگر چه چیزی مهم‌تر از این‌که هم مطالعه کنید و لذت ببرید؛ و هم استرس و اضطراب را از خود دور کنید؟ (یکی از فاکتورهای مهم در برنامه معرفی کتاب کتاب وب همین گزینه است)
  4. اگر افسرده هستید به جای آن‌که مدام بپرسید چه دارویی بخوریم بهتر است بپرسید چه کتابی بخوانیم تا افسردگی دست از سرمان بردارد. حقیقتا کتاب خود مانند یک روان‌شناس می‌تواند تسکین‌دهنده‌ی آلام شما باشد.
  5. بهبود حافظه و تمرکز بیشتر و بهتر هم که دیگر نیازی به توضیح ندارد. همه با این فایده‌ی کتاب خوانی آشنایی دارند.
  6. همان‌طور که کتاب خواندن دایره‌ی واژگانی شما را گسترش می‌دهد، مهارت‌های نوشتن را نیز تقویت می‌کند. اما چه کتابی بخوانیم تا به این  مهم دست پیدا کنیم؟ سعی کنید به سراغ ادبیات بروید. حتی اگر قرار است نویسنده‌ی مطبوعات شوید، لازم است که از اصول و قواعد نگارش پیروی کنید. کتاب‌های ادبی بهترین مرجع برای این امر هستند.
  7. کتاب خواندن رابطه‌ی مستقیمی با قدرت تخیل دارد. همان‌قدر که نویسنده در تخیلات خویش دنیایی خیالی را خلق می‌کند، شما هم با قدرت تخیل خود وارد این دنیا می‌شوید.
  8. یادتان می‌آید که چند خط بالاتر گفتیم کتاب مانند یک روان‌شناس است؟ این هم یک شاهد دیگر: کتاب خواندن ساعات خواب شما را منظم می‌کند. شروع کتاب خوانی گامی مهم برای اصلاح برنامه‌ی خواب به شمار می‌رود.
  9. حتی اگر هیچ‌کدام از فواید کتاب خواندن را که تا کنون اشاره کردیم قبول نداشته باشید، نمی‌توانید منکر آن شوید که کتاب خواندن سرگرمی بسیار مناسبی است. مخصوصا در ایامی که مجبورید به هر دلیلی در خانه بمانید.
  10. کتاب بخوانید تا شاد شوید! کتاب خواندن روزتان را می‌سازد. روحیه‌ی شما را تقویت می‌کند و شما را برای شروع روزی خوب آماده می‌کند. در برنامه معرفی کتاب سایت کتاب وب دسته بندی کاملا مستقل برای معرفی کتاب های روانشناسی و موفقیت که‌ می‌توانند ذهنتان را آرام کنند و شما را به خوشحالی عمیق درونی ببرند اختصاص داده شده است.
  11. این مورد را در آخر بیان می‌کنیم ولی شاید در میان فواید کتاب خواندن از باقی موارد مهم‌تر باشد. رشد ذهنی مسئله‌ای است که در پی کتاب خواندن اتفاق می‌افتد. به این ترتیب قادر خواهید بود با دیدی متفاوت و عمیق‌تر به همه‌چیز نگاه کنید؛ به اطراف‌تان، به زندگی و به آدم‌هایی که دوروبرتان هستند. این همان مسئله‌ای است که ما را در معرفی کتاب دچار وسواس می‌کند. هر کتابی که شما می‌خوانید می‌تواند زندگیتان را دگرگون کند و شما را وارد دنیای جدید کند.

 

برای شروع چه کتابی بخوانیم و به چه نیاز داریم؟

داریم از پیش‌نیازهایی حرف می‌زنیم که برای شروع کتاب خوانی لازم هستند. قطعا همه می‌دانند که برای خواندن کتاب باید سواد داشته باشند. حتی بهتر است برای کودکانی که هنوز سواد ندارند هم کتاب بخوانید و آن‌ها را علاقه‌مند کنید.

پیش از آن‌که تصمیم بگیریم چه کتابی بخوانیم، باید محیط مطالعه را مهیا کنیم. محیطی که پر از سروصدا و تردد است هرگز برای کتاب خواندن توصیه نمی‌شود. به همین دلیل است که افراد ترجیح می‌دهند به کتاب‌خانه مراجعه کنند. هرچند نمی‌توان هر روز برای مطالعه به کتاب‌خانه رفت و این کار دشوار است. برای این‌که بتوانید برنامه‌ی روزانه‌ی مطالعه‌ی خود را اجرا کنید و با پویش معرفی کتاب سایت کتاب وب همراه باشید می‌توانید هر شب ساعتی قبل از خواب خود را به کتاب خواندن اختصاص دهید. در ساعات پایانی شب، محیط آرام‌تر است و شما می‌توانید پس از خواندن چند صفحه خوابی آسوده را تجربه کنید.

تمرکز عامل مهم دیگری است که از پیش‌نیازهای کتاب خواندن به شمار می‌رود. تا تمرکز نداشته باشید یک خط هم نمی‌توانید بخوانید. سعی کنید عوامل پرت‌کننده‌ی حواس مانند موبایل و کامپیوتر را دور کنید و به دور از هر گونه عامل مزاحم کتاب خواندن را آغاز کنید.

فراموش نکنید پیش از شروع کتاب خوانی،‌ مشخص کنید که چه کتابی می‌خواهید بخوانید. اگر قرار است یک کتاب آموزشی بخوانید به سطح آن توجه کنید. چرا که شاید لازم باشد پیش از مطالعه، اطلاعاتی را در خصوص موضوع جمع‌آوری کنید.

نمی‌دانیم چه کتابی بخوانیم!

ممکن است سردرگم شده باشید و مدام در پی یافتن پاسخ این پرسش باشید که: چه کتابی بخوانم. نگران نباشید، شما تنها انسان روی کره‌ی خاکی نیستید که با این پرسش چالش‌برانگیز مواجه شده‌اید. حتی شاید بارها اقدام به شروع کتاب خوانی کرده باشید و در همان ابتدای راه انگیزه‌ی خود را از دست داده باشید. علاوه بر شما افراد بسیاری نیز به این وضع دچار شد‌ه‌اند. یکی از دلایل این امر می‌تواند این باشد که کتاب خوبی را برای شروع انتخاب نکرده‌اند و این بزرگترین دلیل برای ما است که اقدام به معرفی کتاب کرده‌ایم . ما می‌خواهیم با معرفی کتاب‌هایی که می‌توان روی آ‌ن‌ها حساب کرد شما را با دنیای کتاب‌خوانی آشنا کنیم و با همین تصمیم و کار دین و مسئولیت خود را نسبت به جامعه ایران ادا کنیم.

وقتی کسی برای معرفی کتاب به ما مراجعه می‌کند پیش از هر سوالی از او می‌پرسیم که به چه حوزه‌ای علاقه دارد، به همین دلیل هم هست که در ابتدای این صفحه از شما پرسیدیم به چه حوزه‌ای علاقه دارید تا شما را به سمت مطالب تخصصی همان ژانر هدایت کنیم.

پس برای این‌که بدانیم چه کتابی بخوانیم، باید اول علایق و سلایق خود را مشخص کنیم. البته در بسیاری از موارد، مطالعه در راستای اهداف آموزشی صورت می‌پذیرد. از همین رو باید به نیازهای خود توجه کنید تا بتوانید بهترین کتاب‌های موجود را انتخاب کنید.

انواع ژانرهای کتاب

زمانی که به دنبال انتخاب یک کتاب مناسب برای شروع کتاب خوانی هستیم، به منظور جلوگیری از سردرگمی بهتر است مرحله به مرحله پیش برویم. مقصود از این حرف چیست؟‌ کتاب خوان‌های حرفه‌ای در کتا‌ب‌خانه‌ی خود دسته‌بندی موضوعی دارند. آن‌ها کتاب‌های ادبی را در یک بخش می‌گذارند. کتاب‌های تاریخی را در جایی دیگر و کتاب‌های آموزشی را نیز در قسمتی دیگر قرار می‌دهند. حرفه‌ای ها شاید با رمان و ادبیات شروع کرده باشند، شاید با فلسفه و یا تاریخ. باز هم پای علاقه و نیاز به ماجرا باز می‌شود.

به این ترتیب کار برایتان آسان‌تر خواهد بود. راحت‌تر می‌توانید حوزه‌ی مطالعاتی خود را انتخاب کنید. ژانرهای مختلف کتاب به شما کمک می‌کنند که مسیر خود را برای شروع کتاب خوانی آسان‌تر بیابید. اگر ژانر درست را انتخاب کنید، مطمئن باشید تا آخر عمر کتاب خوان باقی می‌مانید.

روش‌های کتاب خواندن ‌کدام‌اند؟

پاسخ به این پرسش نیازمند زمانی طولانی است. اما به طور کلی چند روش برای کتاب خواندن وجود دارند.

یکی از مطرح‌ترین روش‌های موجود نوت‌برداری است. به کمک نوت‌برداری می‌توانید مفاهیم کلیدی را بهتر به خاطر بسپارید. این روش به ویژه برای مطالعه‌ی کتاب‌های آموزشی و درسی بسیار مناسب است. البته یادداشت‌برداری خود مبحثی گسترده است که تکنیک‌های خاصی دارد.

در این میان شاید عده‌ای هم‌زمان با شروع کتاب خوانی تکنیک‌های تندخوانی را نیز فرا بگیرند. این نیز یکی دیگر از روش‌های مطالعه است که اکنون افراد زیادی به آن روی آورده‌اند. درست مانند نوت‌برداری، این شیوه هم تکنیک‌ها و اصول خاص خود را دارد.

اما فارغ از این شیوه‌ها برخی به سراغ Skimming  و  Scanningمی‌روند. این دو تکنیک مطالعه از جمله تکنیک‌های مطرحی هستند که در دنیا تدریس می‌شوند. در اسکیمینگ متن را سریع می‌خوانید تا به یک شمای کلی از آن دست پیدا کنید. مثلا عنوان و یا پاراگراف‌های اول و آخر را مطالعه می‌کنید. در اسکنینگ نیز تندخوانی می‌کنیم، اما تفاوت آن با Skimming  این است که جزئیات داخل متن هم مورد توجه قرار می‌گیرد.

چه کتابی بخوانیم؟

این پرسشی سخت و در عین حال آسان است. قرار است اینجا به معرفی کتاب بپردازیم. اجازه دهید به یک ضرب‌المثل معروف انگلیسی اشاره کنیم که می‌گوید کتاب را از روی جلد آن قضاوت نکنید. اگر شیفته‌ی طرح جلد کتابی شدید، آن را بردارید و ورق بزنید. شاید محتوای داخل کتاب به درد شما نخورد. اگر این شیوه را پیش بگیرید و تنها بر اساس ظاهر کتاب، اقدام به خرید کنید، پس از مدتی کتاب‌خانه‌ای خواهید داشت که از لحاظ ظاهری زیباست ولی حقیقت آن است که هیچ ارزش دیگری برای شما ندارد.

اگر نمی‌دانیم چه کتابی بخوانیم، نباید تنها بر اساس ظاهر کتاب انتخاب کنیم (البته کتاب‌هایی وجود دارند که در کنار طرح جلد زیبا، مطالبی فوق‌العاده ارزشمند هم دارند). ا ما مشورت کنید و از ما بپرسید. نمی‌توانید به زور خود را به مطالعه‌ی یک ژانر خاص محدود کنید. مثلا اگر می‌بینید دوستان‌تان تاریخ می‌خوانند تنها برای فخرفروشی به سراغ مطالعه‌ی تاریخ نروید. اگر واقعا قصد دارید در این زمینه اطلاعاتی کسب کنید و با دوستان خود مباحثی مفید داشته باشید، آن‌گاه می‌توانید به سراغ این کتاب‌ها بروید.

 

بهترین کتاب‌های جهان؛ انتخابی خوب برای شروع کتاب خوانی

بارها در طی این مطلب در پاسخ به پرسش «چه کتابی بخوانیم؟» موضوع را از زوایای مختلف بررسی کردیم. اما هرگز پاسخ مشخصی به این سوال ندادیم. اما اگر هنوز هم در یافتن پاسخ این سوال با مشکل مواجه هستید،  می‌توانید با بهترین کتاب‌های جهان شروع کنید. بعضی از کتاب‌ها آن‌قدر مطرح هستند که حتی افرادی که کتاب خوان نیستند هم نام آن‌ها را شنیده‌اند. بله، از همین کتاب‌ها برای شروع کتاب خوانی کمک می‌گیریم . برنامه معرفی کتاب خود را بر همین اصل استوار خواهیم کرد.

اما چه مزیتی در این سبک مطالعه وجود دارد؟ حقیقت آن است کتابی که با اقبال عمومی مواجه شده است و یا حتی در طول سالیان، نام آن هم‌چنان بر سر زبان‌هاست می‌تواند گزینه‌ی خوبی برای شروع باشد. چنین کتاب‌هایی در سرتاسر دنیا خوانده شده‌اند. افراد بسیاری از خواندن و مطالعه‌ی آن‌ها لذت برده‌اند. کتاب‌هایی که گستره‌ی وسیعی از سلایق مختلف را پوشش داده‌اند، قطعا آن‌قدر قدرت‌مند هستند که شما را نیز راضی کنند.

پس برای این‌که دیگر مدام نپرسیم که چه کتابی بخوانیم، بهتر است دست به کار شویم و سراغ لیست‌های معرفی کتاب سایت کتاب وب رویم.

کلام پایانی

آن‌چه در این مقاله خواندید، صرفا جمع‌آوری مطالبی بود که شاید بسیاری از شما پیش‌ از این هم به آن‌ها واقف بوده‌اید. در طول این مقاله کوشیدیم به طرق مختلف به سوالاتی نظیر چه کتابی بخوانیم؟ از کجا شروع کنیم؟ با چه روشی مطالعه کنیم؟ برای مطالعه به چه پیش‌نیاز‌های احتیاج داریم و مواردی از این دست، پاسخ‌های مفیدی بدهیم.

اگر هم‌چنان مشتاق به شروع کتاب خوانی هستید، جای درستی آمده‌اید. کتاب وب به شما کمک می‌کند تا مسیر خود را پیدا کنید و در این راه گام‌ بردارید.

  • رامتین کریمی
  • ۰
  • ۰

خرید کردن برای بسیاری از افراد با لذت همراه است. خواه خرید لباس باشد، خواه وسایل خانه، خواه خرید کتاب و ... . علاقمندان به کتاب از هر فرصتی استفاده می‌کنند تا کتاب بخرند و بخوانند. این میل مفرط در آن‌ها گاه تا به آن‌جا زبانه می‌کشد که به عطشی سیری‌ناپذیر دچار می‌شوند و هر کتابی را طلب می‌کنند. آن‌ها با قدم گذاشتن در یک فروشگاه کتاب یا حتی هنگام خرید اینترنتی کتاب، ممکن است گاه دچار وسواس شوند. عناوین متعددی که در پیش روی آن‌ها قرار دارند هر یک می‌توانند به قدر کافی وسوسه‌انگیز باشند. کدام را باید خرید؟ شاید در نهایت هم دست خالی به خانه بازگردند. 


از سویی دیگر دسته‌ای در مقابل این عاشقان کتاب قرار دارند. آن‌ها تردیدشان از جنسی دیگر است. سوال اصلی آن‌ها این است که آیا باید برای خرید کتاب هزینه کنند یا خیر؟ آن‌ها نمی‌پرسند کدام را باید خرید، بلکه می‌گویند اصلا چرا باید خرید؟ این دو تردید تفاوتی از زمین تا آسمان دارند. اولی تردید میان انتخاب چند کتاب و دومی تردیدی بنیادین که از ریشه خرید کتاب را به چالش می‌کشد.

 

تردید هنگام خرید کتاب

 

 

خرید کتاب آری یا خیر؟ 


بیایید اول درباره‌ی تردید از نوع نخستش سخن بگوییم. در نظر یک فرد عاشق کتاب، کتاب حکم معشوق را دارد. عاشق به هر شیوه‌ای و از هر طریقی قصد رسیدن به معشوق خود را دارد. به همین دلیل است که هرجا نامی از کتاب بیاید، این عاشقان حاضر می‌شوند و سخن عشق سر می‌دهند. برای این افراد، هیچ‌ چیزی مهم‌تر از خرید کتاب نیست. کتاب مامن کاغذی آن‌هاست. عاشق در راه رسیدن به معشوق از هیچ‌ چیز نمی‌ترسد و هیچ تردیدی به دل راه نمی‌دهد. اما میل مفرط به خرید کتاب و کتاب خواندن است که این دل‌باختگان را سر در گم می‌کند. 
 


تردید بر سر راه خرید کتاب


در نظر بگیرید این عاشق بی‌نوا در میان خیل معشوقان اسیر گشته است. مانده بر سر چندراهی که کدام را برگزیند. مگر نه این‌که دل در گرو همه دارد؟ ولعی که جان و دل عاشقان کتاب را تسخیر کرده است گاهی به آن‌ها اجازه‌ی انتخاب نمی‌دهد. 
این‌گونه بیندیشید که این مجنون دل‌بسته، برای خرید کتاب خاصی به فروشگاه کتاب رفته‌ است و درست هنگامی که در حال بررسی قفسه‌ها بوده چشمش به کتابی افتاده و قلبش برای آن تپیده و دل در گرو آن بسته است. از عمق وجودش آن کتاب را خواسته، آن نگار دل‌فریب را. تردید می‌کند که آیا باید آن را به خلوت خود ببرد یا خیر. البته که دلش می‌خواهد این اتفاق بیفتد. تردیدش از این روست که می‌داند خرید وی ممکن است تنها به همین یک جلد کتاب نینجامد. اصلا چگونه این‌همه کتاب را با خود به خانه برد؟ یا حتی ممکن است آن زمان پول کافی برای خرید آن‌ها نداشته باشد. عاشق تنها که با غم هجران دست به گریبان است، به خانه برمی‌گردد. بی‌قراری می‌کند و درست در این جاست که پای خرید اینترنتی کتاب به قضیه باز می‌شود. 
با ورود به فروشگاه اینترنتی کتاب در پی معشوق خود، صفحات را جستجو می‌کند. مطمئن از انتخاب، کتابش را برمی‌گزیند. در همین‌ موقع است که ناگاه چشمش به خرید کتاب با تخفیف می‌افتد. شعف در جانش ریشه می‌دواند و دیگر تردیدی به دل راه نمی‌دهد. با یک حساب ساده در می‌یابد که چه سودمندی جانانه‌ای نصیبش شده است. این عاشق کتاب هزینه کردن برای خرید کتاب را امری نالازم و غیرضروری نمی‌داند، برعکس او شاید در خرید سایر ملزومات زندگانی‌اش تردید کند اما تنها تردیدش در خرید کتاب شاید با مسائل مالی مرتبط باشد که به لطف فروشگاه اینترنتی کتاب و آن تخفیفات دلنشین برطرف می‌شود. با خود این‌گونه می‌اندیشد که لابد الهه‌ی عشق مددش کرده که همای سعادت بر شانه‌هایش نشسته است.

 

ترس و تردید هنگام خرید کتاب



خرید کتاب؛‌ آری یا خیر؟


حالا بیایید تردید نوع دوم را بررسی کنیم. و پاسخ به این پرسش بنیادی که اصلا آیا خرید کتاب ضروری است؟ موضوع تصمیم‌گیری برای بسیاری با ترس همراه است. نه تنها در کتاب خریدن، که در بسیاری موارد دیگر ممکن است این تردید همراه آدمی باشد. اما در مورد خرید کتاب معضل بزرگ آن‌جاست که برخی می‌پندارند نباید برای آن مبلغی بپردازند. تردید آن‌ها از جنس انتخاب میان چند عنوان و چند جلد کتاب نیست. آن‌ها کتاب را شاید نیازی اساسی نمی‌دانند و از این منظر به آن نمی‌نگرند که کتاب نیز همانند نیاز ما به خوراک و پوشاک و مسکن تا چه میزان حیاتی و لازم به شمار می‌رود. 
در باب اهمیت خرید کتاب تا ابد هم اگر سخن بگوییم هم‌چنان حق مطلب ادا نمی‌شود. چه تردیدی باید در این زمینه وجود داشته باشد وقتی از همان روزهای آغازین که در پی کسب تحصیل رفتیم کتاب شد بهترین دوست ما. با کتاب از همه چیز آگاه شدیم. الفبا را یاد گرفتیم و بعد علوم و جغرافی را. بزرگ‌تر شدیم و کتاب جای خود را بیشتر در زندگی ما باز کرد. آنان که خرید کتاب را امری ضروری نمی‌دانند حقیقتا منصفانه به این مسئله نمی‌نگرند. حتی همان‌ها نیز گاهی با حضور کتاب خلوت خود را آراسته‌اند. آنان شاید فراموش کرده‌اند که با کتاب به کجاها سفر کرده‌اند. شاید یادشان رفته است که اگر این کتاب‌ها نبودند، حیات بشر نیز به مخاطره می‌افتاد. سواد و آگاهی و کسب معرفت تنها بخشی از دستاوردهای کتاب خواندن است. 
آن‌ها حتی اگر هم‌چنان می‌اندیشند که نباید برای خرید کتاب هزینه کنند، می‌توانند در آغاز خرید اینترنتی کتاب را برگزینند. درباره‌ی مزایای این شیوه‌ی خرید پیش‌تر گفته‌ایم و اکنون همین بس که بدانیم این افراد با ورود به فروشگاه اینترنتی و مشاهده بخش خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب ممکن است تردید خود را کنار بگذارند و قدم در این مسیر روشن بنهند. ترس‌ها و تردیدهای ما همیشه مانع رشدمان خواهند شد. خود را از کتاب خواندن و آگاه شدن، از تعلیم و ترقی محروم نکنیم. 

  • رامتین کریمی